آية الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي قدّس سرّه نقل می کند: «وقتي كه از نجف اشرف به شهر قم مهاجرت كرديم، منزل محقّري را در پايين شهر اجاره كرديم و با نهايت فقر و قناعت روزگار مي گذرانديم. زن صاحب خانه، بسيار زن بد اخلاق و سخت گيري بود و ايراد فراواني مي گرفت. حتي موقع شستن رخت و لباس با همسر من دعوا مي كرد و مي گفت: «رخت ها را ببريد در كنار رودخانه بشوييد تا چاه منزل پُر نشود». يك روز بر سر اين موضوع با همسرم دعوا و سر و صداي بسيار كرد، من حوصله ام سرآمد و دل تنگ شدم و قلبم پريشان شد. چاره اي نيافتم جز اين كه با آن حالت پريشان برخاسته، به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرّف شوم و با آن حضرت راز و نياز كنم. پس از سلام و زيارت و نماز، متوسّل به آن حضرت شده، آن بزرگوار را به درگاه خداوند شفيع قرار داده، عرض كردم: «بي بي جان! من ميهمان تو هستم و به آستان تو پناه آورده ام، از خدا بخواه كه مرا از اين گرفتاري مستأجري خلاص كند.» دعا و گريه كرده، برگشتم. چند روزي نگذشته بود كه نامه اي از عمويم، از شهر تبريز به دستم رسيد؛ نامه را خواندم و ديدم نوشته: من نذر كرده بودم اگر حاجتم روا شود براي يك طلبه اي كه در قم درس مي خواند و خانه ندارد يك باب خانه بخرم، اكنون حاجتم روا شده، خواستم به نذرم وفا كنم و چون ديدم شما نيز خانه نداريد ترجيح دادم كه پول خانه را به شما بدهم، لذا مبلغ ششصد تومان حواله دادم كه برويد در بازار قم، از حاج محمد حسين يزدي، تحويل بگيريد. 🔷🔸💠🔸🔷 رسانه اختصاصی نوجوانان فاطمی http://eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee ⌨️https://javaneno.amfm.ir