من واسه فرزند سومم به هر دری زدم واسه پسر شدن، گرمیجات بخورم، تماااام دعاهای مفاتیح و اعمالش و انجام دادم و اینقدد باورم به مفاتیح و دعاهاش بالا بود که دیگه غیر پسر تو شکمم تصوری نداشتم، حتی موقع دعا هم میگفتم خدایا پسری سالم و صالح بهم بده که بدرد دین اسلام بخوره. .. انگار حکمت و صلاح خدا رو فراموش کرده‌بودم.. ماه 4 که رفتم سونو گفت دختره خیلی ناراحت شدم و خیلی گریه کردم و افسردگی گرفتم، تا اینکه همسرم منو بردن بیرون و باهام حرف زدن که به همون خدا و امام حسین ی که هر دومون عاشق ش هستیم، درسته که دوست دارم پسر هم داشته باشم اما حقیقتا ناراحت نشدم پس تموم ش کن وگرنه ناشکریه.. ازاونجا به بعد به خودم اومدم که مهم سلامتی و صالح بودن بچه ست و جهادی که فرزنداوری داره... و عذرخواهی کردم از خدای خودم.. نیرویی حالم و خوب کرد.. اماااااااا... وقتی زایمان کردم، دخترمو نیاوردن بهم بدن😭😭😭😭😭😭😭 یه ربع گذشت، نیم ساعت گذشت، یه ساعت دو ساعت 3 ساعت و... تا اینکه دکتر متخصص اطفال اومد گفت ریه و قلب نوزاد مشکل داره... اینجا بود که دنیا روی سرم خراب شد من گریه میکردم همسرم گریه میکرد😭😭😭😭😭😭 من و مرخص کردن اما بچه مو نگه داشتن تا سه روز، و خوراک من و همسرم فقط و فقط گریه بود😭😭😭 و دعا میکردم و میگفتم خدایا الان با تمااااام وجودم دیگه میفهمم که بچه سالم باشه ولی جنسش مهم نیست یعنی چی... و مداااام عذرخواهی میکردم که خدایا غلط کرذم ناشکری کردم تو بارداری، بچه مو بهم برگردون😭😭😭😭 خیلی سخت گذشت.. و خداروشکر روز 4 ام، دخترمو مرخص کردن و به آغوش کشیدمش و قول دادم که بچه های بعدی م هم اگه دختر بودن فقط شکر خدا کنم و سلامتی بخوام.. و الان سه تا دختر دارم که دیگه به ذهنم لحظه ای خطور نکرده که چرا پسر ندارم... خدا رو شاکرم بابت داشتن شون❤️ 🌱 جوانه 🌱 @javanesho_ir