2. اینجا که آمدی.mp3
8.33M
قسمت دوم ( سلام الله علیها ) اینجا که آمدی به همه نور عین باش فکر مرا نکن تو به فکرِ حسین باش حسین ، ای تشنه لب حسین حسین حسین ، عشق زینب حسین حسین حسین ، ای بی کفن حسین حسین حسین ، عریان بدن حسین حسین در آن شبی که بار سفر بست مادرم من را صدا زد و نفسی گفت : دخترم جانِ تو و حسین گُلِ سرخِ بی سرم من مانده بودم و غم و درد برادرم از آن به بعد مادرِ این سر جدا شدم کم کم فراهمِ سفرکربلا شدم ( کربلا کربلا کربلا این دل تنگم عقده ها دارد گوئیا میلِ کربلا دارد ... حرف کربلا شد ، زینب دید همه چیز آماده است ، الان وقتشه ... ) حرف از کسی شد آن که به ما یار میشود در این مسیر مونس و غمخوار میشود در کربلا هر آینه کَرّار میشود می آید و به لشگر علمدار میشود ام البنین تو آمدی که ماه شب تار ما شوی مادر برای میر و علمدار ما شوی حتما به او بگو غم این نور عین را از داغ مادرم همه دم شور و شین را غم های مانده بر جگر عالمین را اسرار عشق و واژه ی « ذُخرالحسین » را حتما به او بگو که امید برادر است مَشکی به او بده و بگو آب آور است حتما بگو قضیه ی آن مَشک پاره را حتما بگو قضیه ی آن شیرخواره را افتادنِ بدون پرِ آن سواره را سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را اُم البنین حق داری برا عباست گریه نکنی ، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد ، مادرم اومد سرشو بغل کرد ، نذاشت بچه ات تنها جون بده ، اما مادرم وقتی رفت توو گودال ، دید دارن سر را می برن ، هی صدا زد بُنَیَ ... https://eitaa.com/javdafshani