🔰 حکایات آموزنده از زندگی آیت الله اسدالله جوادی ☘ برگ نهم: مکاشفه و درک بهشت برزخی 🔹آقای جوادی نقل کردند در دوران جنگ یک روز به گلستان شهدای اصفهان رفته بودم. از بلندگو اعلام شد پیکر شهیدی را برای تشییع و خاکسپاری می آورند. شهید "حسین حجتی" از نجف آباد اصفهان بود. جمعیت زیادی برای تشییع آمدند و از فرودگاه - دانشکده پرواز فعلی - تا قطعه سمت راست خیمه حسینی، نزدیک شهدای گمنام تشییع شد و آنجا برای او قبری آماده کرده بودند. 🔹چون من در این جمعیت معمم بودم از من خواستند برای خواندن تلقین بالای سر قبر بروم. مفاتیح آوردند و شروع به خواندن تلقین کردم. ناگهان احساس کردم فضا وسعت یافت و خود را در باغ و بوستان بسیار بزرگ و معطر احساس کردم. به قدری از این منظره و از قرار گرفتن در این فضا و رایحه و عطر دل انگیز آن مبتهج و مسرور شدم، که در عمرم چنین لذتی احساس نکرده بودم. متوجه بودم این صحنه را فقط من می بینم و دیگران نمی بینند. تلقین تمام شد و روی قبر را پوشاندند. یکبار دیگر تلقین را خواندم. جمعیت رفتند ولی من نمی توانستم از کنار این قبر، که در واقع بهشت برزخی بود دل بکنم و جدا شوم. مکاشفه ای بود که حقیقت این روایت برایم آشکار شد: ☘ قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهما السلام: اِنَّ الْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الجَنَّةِ اَوْ حُفَـرةٌ مِنْ حُفَـرِ النّـيران بحارالانوار ج۶ ص۲۱۴ امام سجاد عليه السلام فرمود: هـمانا قـبر بـاغى از باغـهاى بهشـت يا گودالى از گودالهاى آتش جهنم است.