♨️ حکایت مثنوی برای روزگار ما... ⬅️ مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می‌کند که در تاریکیِ دم صبح، افسار الاغ‌ش را جلو حمام به مردی که چهره‌اش نمایان نبود، سپرد و به حمام رفت؛ وقتی برگشت دید که افسار الاغ‌ش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بی‌داد. دزد گفت: چرا داد و بیداد می کنی❓ شیخ گفت: ای دزد نابه‌کار❗️افسار الاغ من در دست تو چه می کند⁉️ دزد گفت: تو خود در تاریکی الاغ‌ت را به من سپردی. تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم می کنی⁉️ شیخ پرسید: پس چرا الاغ را ندزدیدی❓ دزد گفت: تو الاغ‌ت را به من سپردی؛ من دزدم نه خیانت‌کار و چیزی را که به من سپرده‌اند به آن خیانت نمی‌کنم❗️ مولانا سپس ادامه می دهد که: به.اندازه این دزد شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و سرنوشت خودشان را به شما سپرده‌اند، خیانت نکنید. تقدیم به و تمام خیانت‌کاران به ملت در فضای مجازی به‌عنوان قتلگاه نوجوانان و جوانان ما ✍ eitaa.com/basijresanehPak #⃣ جبههٔ اسلامی در فضای مجازی
✊🏻 @jebheh