اُلُب اُلُب! پیامک تبریک آقای Rohani حتما برای شما هم عزّ وصول شد. راستش رفیقی داشتیم که هر چه ما برایش نامه می‌نوشتیم، او در جوابم به‌قول خودش؛ S M S می‌فرستاد و بدتر این‌که واژه‌های فارسی را به انگلیسی می‌نوشت‌: SALAM. MAN KHOOBAM. TO CHETORY? - Akbar اکبرآقا مثلا می‌خواست حال‌مان را بپرسد! اما وقتی به تنِ کلمه‌های پارسی، لباس اجنبی می‌پوشانْد، حالم به‌هم می‌خورد. پیامک آخرش که رسید، تصمیم گرفتم جوابش را با پیامک بدهم. ولی پشیمان شدم و گفتم؛ اگر او قیمت رفاقت‌مان را با این اسباب‌بازی‌های آخرالزمانی شکسته، تو اما نشکن! این بود که باز برداشتم برایش نامه نوشتم، ولی جور دیگر: «...، رفیق شفیق! پیامکی که کلمه‌هایش را دانه‌دانه می‌شماری تا هزینۀ موبایلت بالا نرود، صنّار و سی شاهی برایم نمی‌ارزد! لطف کن دیگر محبتت را، با قطره‌چکان به پایم نریز. این جوری خرج موبایلت هم دو سه چوق پایین می‌آید. خانه‌ات آباد! این‌طور که شماها زبان روباه پیر را روی سر گذاشتید و حلواحلوا می‌کنید، چهار صباح دیگر باید برای خط میرعماد قزوینی، مجلس ختم گرفت! این اطوارها به‌درد بله‌بله‌چی‌های بریتانیای کبیر! می‌خورد، ما اهل آبادی، جد اندر جد، سواد خواندن این قِسم پرندیات را نداریم!». بعد از این نامه، دست روی دهنم گذاشتم و توی دلم گفتم: «اُلُب اُلُب، سنگ سُرُب! دیگر کلامی برایش نخواهم نوشت». و ننوشتم. آقای Rohani با شما هم که خیلی وقت است الب‌الب گفتیم. 🖊 منصور ایمانی سال گرامی‌باد ✊ @jebheh