شروع نشده بازی را باخته‌ای آقای وسط‌باز! درست است: «در جمهوری‌ اسلامی بدون مردم هیچ‌کس به مقصد نمی‌رسد» ولی ای کاش اسنپِ نامزدهای انتخابات گزینه‌ی «عجله ندارم» هم داشت! پَستی ارتفاع نمی‌گیرد، و پُست هیچ‌گاه بی‌جنبه‌ها را بالا نبرده است... -این متن را دو بار بخوانید چون‌که من درباره‌ی لاری‌جانی حرف نمی‌زنم!- جان گران است، نان را گران نکنید. آه نان... دلم برای سفره‌ی ساده‌‌ی مادربزرگم تنگ شده است؛ «سرای ایرانی» به جای عطر بابونه و بهارنارنج و مُشک و میخک، بوی قسط می‌دهد! (از این‌ شهر و سراها هیچ بعید نیست که -فرداروزی- در تبلیغات‌شان بنویسند: كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ... شهید هم بشوید باید به «شهر فرش» قسط بدهید؛ شروع اقساط: بعد از شهادت!) مانده‌ام تلویزیون رسانه‌ی مستضعفین شهر است، یا مستعمره‌ی «شهر لوازم خانگی»؟! آآآآی‌ آقای رسانه‌ی ملی آدم باش! ما نخواهیم از زنجیری‌ها -ببخشید- زنجیره‌ای‌ها خرید کنیم و دو دقیقه بدون شنیدن اسم شهر فرش و سرای ایرانی فیلم ببینیم چه کسی را باید ببینیم؟! ما فقیر نیستیم؛ ولی فقر از بهتر است! یک نفر بیاید که درد را می‌فهمد؛ درد را -مثل نان- از هر طرف که بخوانی همان است... کمک به «رفح» با «شاخص رفاه» نسبت مستقیم دارد. یکی بیاید که «درد» را بفهمد؛ همین... (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) _ 🇮🇷🇮🇷 جهاد تبیین 🇮🇷🇮🇷_ https://eitaa.com/jihadTabeen