«حیف شود خون شهید» یادتان رفته مگر هشت سیه سال عذابی که چشید استخوان بود و غم و زخمه‌ی چاقو که رسید یادتان رفته که افعی به تن و پیکرمان چنبره زد قطره قطره همه‌ی خونِ به رگ های وطن را نمکید؟ ای دریغا که شود خانه‌ی شیران و پلنگان ایران ماردوشانه بیایند و شما بار دگر خام‌ وقیحان بشوید یادتان رفته همه دست دعاها و پشیمانیِ ما گشت بلند سیل العفو که به ما ظلم روا شد به کجا ها نرسید بار دیگر که پذیرفت خدا توبه‌ی ما را و رساند سیدی را که مسیحانه به جسم وطنش جان بدمید حیف باشد به خدا، حیف شود خون عزیزش امروز پشت یارِ جلیلش بشود خالی و در لشگر غیرش بروید که مبادا بشود آن همه تاریخ پر از تلخی و خفت تکرار که علی باشد و مصحف به سر نیزه دوباره بزنید لا یُغَیِّر مگر این که خودتان همت تغییر کنید بهراسید از این تفرقه ها، یا علی و دست موافق بدهید اثر: حسنا سادات حسینی نوه شهید سید منصور حسینی https://www.jiroftman.ir/?p=6172 https://rubika.ir/jiroftman/BADBDCJCBHBIABCD