روزی استادی گفت نود درصد شاگردهای من الان آن‌طرف مرز هستند.با حسرت و افتخار هم می‌گفت.گفتم خب تقصیر شماست که اینها را رها می‌کنندو می‌روند.گفت به من چه‌ ، کسی به اینها اهمیت نمی‌دهد.گفتم من منکر اشتباه مسئولان و مدیرانمان در بی‌توجهی به این افراد نیستم ، ولی سوال من اینست که اگر یک روز بابای ما بهمان اخم کرد یا چیزی در سفرمان نبود ، سریع رها می‌کنیم و می‌رویم خانهٔ همسایه یا می‌ایستیم کنار پدر و مادرمان؟ می‌ایستیم ببینیم مشکل چیست و چگونه حل می‌شود. اصلا می‌رویم کار می‌کنیم و غذا می‌آوریم سر سفره تا برادر و خواهر کوچک‌ترمان گرسنه نمانند. آدمی که تا یک مشکل کوچک پیش می‌آیدرها می‌کند و می‌رود ، مثل همین آدمی است که خواهر و برادر کوچکترش را رها کرده و رفته یک محلهٔ دیگر تا غذای بهتری بخورد. بعد هم ایستاده برای آنها کار می‌کند و خانهٔ آنها را می‌سازد ، نه خانه خودشان را. اگر ما در مقابل خانه و خانوادمان احساس مسئولیت می‌کنیم ، باید در مقابل کشورمان که خانه بزرگترمان است احساس مسئولیت کنیم. گفتم شما در کلاستان باید احساس مسئولیت را هم در کنار علم به بچه‌ها یاد بدهی ، نه اینکه فقط علم یادشان بدهی. برشی از کتاب تندتر از عقربه‌ها حرکت کن کلیک کنید| میتونید مستند نسخه نجات‌بخش رو رایگان در سامانه عمار یار دانلود کنید 💯فراخوان مردمی صدای مردم دغدغه‌مند: https://eitaa.com/jmammar