فرزند در منزل فرش را نجس کرد. مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید! خانم پس از یک ساعت تب کرد. تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در آن شرایط اقتصادی، ۶۰ تومان پول نسخه و دارو شد ولی تب، شدید‌تر شد! مجدداً به پزشک مراجعه کردیم و این بار هم بابت هزینه‌ درمان، مبلغ زیادی پرداخت کردیم و باز هم نتیجه نگرفتیم. شب‌ جناب شیخ رجبعلی خیاط را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم. همسرم نیز در ماشین بود. جناب شیخ که سوار شد اشاره به خانم کردم و گفتم والده‌ بچه‌ هاست، تب کرده، دکتر هم بردیم ولی تب او قطع نمی‌ شود. شیخ همان‌طور که به مقابلش نگاه می‌ کردند، خطاب به همسرم فرمود: بچه را که آن‌طور نمی‌ زنند همشیره! استغفار کن، از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب می‌شوید ما چنین کردیم و تب قطع شد ... همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab