‌『♥️』 خوابی و نمی‌خوابم در این شب طولانی ای روزنه‌ی امید در صفحه‌ی پایانی می‌چرخی و می‌چرخم از این شب بی‌امید تا صبح فراموشی تا تجربه‌ی خورشید خاموشی و در صحبت، دوری و به من نزدیک امنیت آغوشی در طول شب تاریک در جاده‌ی بی مقصد رفتیم و گریزی نیست دنیای مرا گشتند، جز عشق تو چیزی نیست! گفتند که باید رفت، گفتند که برگردم در این همه شک تنها ایمان به تو آوردم پایان شب من باش چون جای درنگی نیست جز عشق برای ما پایان قشنگی نیست... جُملِڪس