🔰 بخشی از زندگینامه شهید حسین زارع کاریزی ؛
🔅هنوز هم پس از گذشت ۳۴ سال خاطرات حسین را که مرور میکند، بغض راه گلویش را میگیرد و اشک امانش نمیدهد.
🔹️مادر شهید «حسین زارع کاریزی» برایم از پسر شهیدش میگوید: او پسر آرامی بود و هیچ اذیت و شیطنتی از او به خاطر ندارم.
حاجیه خانم ربابه هاشمبیگی میافزاید: پسرم ۱۳ دی ۴۱ در مشهد به دنیا آمد. همسرم میرزامحمد کشاورز بود که بازنشسته شده است.
⚜ رشد با آموزههای مسجد
این مادر ۹۰ ساله برایم تعریف میکند: حسین به جز خانه و مدرسه و مسجد برنامه دیگری نداشت. همیشه برای رفتن به مسجد با پدرش پیشقدم میشد. وقتی از مسجد برمیگشت با هیجان برایم تعریف میکرد، من توی مسجد به بابا کمک کردم و به نمازگزاران لیوان آب دادم.
این مادر صبور توضیح میدهد: یک شب از شبهای دهه عاشورا بعد از عزاداری از مسجد آمد و گفت: بابا که آمد اگر برایت شام نذری آورد، نخور. تعجب کردم، گفتم برای چی پسرم؟ گفت: مسجد شلوغ شد و یک خانم با بچهای در بغل میخواست داخل شود که دیگر جا نبود و راهش ندادند، بچه غذا میخواست و گریه میکرد، بچه همان بچه یتیم همسایهمان است.
بوسیدمش و گفتم چشم. همسرم که آمد، برایمان غذای نذری آورده بود. هر دو غذا را به او دادم تا یکی را برای آن مادر و دختر بچه یتیم ببرد و یکی دیگر از غذاها را هم برای یک پیرزن که در محلمان بود. غذاها را برد و برگشت و خوشحال گفت، مامان وقتی غذا بردم، دختر کوچولو خندید و پیرزن هم خوشحال شد و تشکر کرد. آن شب حسین با خیال راحت و خوشحال خوابید.
حاجیه خانم تأکید میکند: حسین بسیار مهربان و باایمان بود.
⬅️ جهت مطالعه بیشتر درباره این شهید بزرگوار به لینک زیر مراجعه فرمایید :
https://www.qudsonline.ir/news/706681/%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%86%DA%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%B7-%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85
#شهید_حسین_زارع_کاریزی
#جنبش_فرهنگی_رحیل
[
@jonbeshrahil ]