✡️ شوفار؛ شاهزاده‌ای که گریه می‌کند! 💥 ربّی «اسرائیل بعل‌شم‌طوف» بنیان‌گذار نهضت ، این مثال را در مورد اهمیت نواختن آورده است: 1️⃣ پادشاهی را تنها یک فرزند بود و او را بی‌نهایت دوست می‌داشت. این شاهزاده که تحصیل‌کرده بود به امر پدر به کشورهای دیگر سفر کرد تا معلومات خود را کامل‌تر نماید. پادشاه خدمتکارانی همراه او فرستاد تا او در این سفر راحت باشد. 2️⃣ اما در طی سال‌هایی که شاهزاده در بود، او تمام سرمایه‌ای را که پدرش به او داده بود، صرف خوش‌گذرانی کرد و عاقبت چیزی برایش باقی نماند و خدمتکارانش نیز یکی یکی او را ترک کردند. 3️⃣ این شاهزاده به شهری آمده بود که بسیار دور از وطنش بود و اهالی آن حتی او را نشنیده بودند و وقتی که به آن‌ها می‌گفت که من چنین پادشاهی هستم، آن‌ها حرفش را باور نمی‌کردند. سرانجام هنگامی‌که شاهزاده دید که هیچ‌گونه امیدی برایش نیست تصمیم گرفت که به کشور خود و کاخ پدرش بازگردد. 4️⃣ در طی سال‌ها سرگردانی در ممالک بیگانه، شاهزاده خود را فراموش کرده بود و وقتی که به دیار خود برگشت سعی می‌کرد که با اشاره به هم‌وطنانش بفهماند که او یگانه‌فرزند پادشاه است. اما مردم به او هیچ توجهی نکرده و با خود می‌گفتند: آیا ممکن است که فرزند پادشاه ما چنین لباس کهنه و پاره‌ای در بر داشته باشد؟! 5️⃣ آن‌ها شاهزاده را به‌خاطر که به‌نظر آن‌ها دروغ و گستاخانه بود، کتک زده سر و صورتش را زخمی و خون‌آلود کردند. او به نزدیک کاخ پدرش آمده و کوشش کرد که با حرکات دست و صورت به نگهبانان بفهماند که فرزند پادشاه است، ولی آن‌ها نیز وی را از آن‌جا راندند. 6️⃣ در این موقع او با ناراحتی فراوان گریسته و ناله و فریاد از دل برآورد. صدای او را شنیده و گفت: «آیا این صدای فرزند من است که دارد گریه و ناله می‌کند؟» در آن حال در دل پادشاه به جوش آمده و از کاخ به‌سرعت خارج شد و فرزند خود را در آغوش گرفته و بوسه‌های فراوان بر سر و صورت مجروح و خون‌آلودش زد. 💥 هنگام مطالعهٔ متن فوق به هشتگ‌ها توجه داشته باشید تا در پست بعدی تفسیر آن‌ها را بخوانید. ✅ اندیشکدهٔ مطالعات یهود: 🇮🇷👉 @jscenter