✡️ فرقه‌سازی فریتیوف شوان (5) 📚 مریمیه: از شوان تا سیدحسین نصر (7) 🌐 گنون و فرقه‌سازی شوان 1️⃣ در اواسط سال 1950، کوتا نیز از جدا شد. کوتا و هارتنگ در نامه هایشان به گنون به آنچه از سوی شوان خوانده می‌شد معترض بودند. کوتا و هارتنگ معتقد بودند شوان بخش‌هایی از شریعت را ترک کرده و مناسکی ابداع کرده که محصول «تخیّل» اوست. پیش‌تر، در سال 1948، ریور نیز به گنون شکایت کرده بود که شوان مناسکی ابداع کرده که از خارج از اسلام اخذ شده. 2️⃣ کوتا و هارتنگ در ژوئیه 1950، در نامه‌های خود به گنون، شوان را متهم کردند به: «مقام الهی قائل شدن برای یک انسان». (منظورشان خود شوان بود.) واسلان نیز از نقش غیراسلامیِ «جامع ادیان بودن»، شوان پرده برداشت. طبق مندرجات «خاطرات و تألمات»، شوان در نیمه دهه 1960 به این باور رسید که دارای نقش یونیورسال (جامع = فرا-اسلامی) است و در سال‌های 1980 و 1990 خود را تجلّی الهی می‌دید. گویا کوتا، هارتنگ و واسلان، از نظر زمانی، خیلی زودتر نشانه‌های این تحولات را در شوان دیده بودند. 3️⃣ سرانجام، در سپتامبر 1950 از واسلان خواست نامه‌ای به شوان بنویسد و جدا شدن علاویه پاریس را از علاویه شوان اعلام کند. گفتیم که واسلان از سال 1940 شعبه علاویه را در پاریس اداره می‌کرد. گنون در ماه اکتبر طی نامه‌ای دلایل خود را این‌گونه بیان کرد: «در لوزان مناسک دینی به حداقل ناچیزی تقلیل یافته و حتی در ماه رمضان روزه نمی‌گیرند.» 4️⃣ گنون معتقد بود علاویه شوان از طریقتی صوفی به «سازمان مبهم یونیورسالیست» تغییر کرده. واسلان در نامه 25 صفحه‌ای اکتبر 1950 به شوان، او را متهم کرد که اسلام را به «یونیورسالیسم ظاهری و سطحی» تبدیل کرده و برای خود نقشی جامع، فراتر از اسلام، قائل است و نیاز به «ایمان ناب محمدی» را نادیده می‌گیرد. 5️⃣ در سال 1950 گنون، و به تبع او ریور، علاقمندان به اسلام را نه به شوان بلکه به واسلان در پاریس یا به ماریدو معرفی می‌کردند. دوست قدیمی گنون بود که در مغرب نزد یکی از شیوخ به طریقت فوق پیوست و از شیخ «اجازه» گرفت برای تأسیس شعبه طریقت در اروپا. به این ترتیب، شوان حمایت گنون را به‌طور کامل از دست داد. ✍️ عبدالله شهبازی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter