دوستانش می‌گفتند: 🥀 وقتی میخواست برود کربلا یک چفیه می انداخت روی صورتش تا نامحرمی را نبیند. 🥀 می‌گفت: نگاه حرام راه شهادت را میبندد. بعد از شهادتش یک دفترچه یادداشت از او به دستم رسید که برنامه‌هایش در نجف را در آن نوشته بود: در فلان ساعت باید فلان ذکر را بگوید یا در ساعتی دیگر نماز جعفر طیار را بخواند. 🥀 یادم است همیشه می‌گفت: وقتی بچه بوده یکی از خاله‌هایم را اذیت کرده و باید حلالیت بگیرد، وقتی به خاله‌ام ماجرا را گفتم که حلالیت بگیریم او چیزی به یاد نداشت. 🥀 خدا رحمتش کند خیلی حواسش بود که کسی از او ناراضی نباشد. . 🆔@jtr_1401 🆔@jtr_1401