« یک دست = یک برگ رأی» 🖋فاطمه عطایی _سطح سه روانشناسی تربیتی(بین الملل) انسان شاهکار قدرت خالق یکتاست. او که وقتی ملائک از علتِ خلقش پرسیدند، پروردگار در جوابشان فرمود:« قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ - [خداوند] گفت همانا من چیزی می دانم که شما نمی دانید.» (بقره/۳۰) و خداوند تمام کائنات را برای رسیدن او به کمال تحت امرش ساخت .بدین ترتیب او بر همه ی موجودات برتری یافت. خداوند انسان را مختار آفرید.عقل و اختیار وجوه متمایز کننده ی او از سایر موجودات بود. او از همان روز نخست مختارانه راه سعادت و شقاوتش را برگزید. تاریخ به یاد دارد، تمام انسان هایی را که در دوراهی های سرنوشت ساز قرار گرفته‌اند و در چشم به هم زدنی بهشتی و یا جهنمی شده اند.کسانی که در یک لحظه ی حسّاس تاریخی، نیکی یا بدی ابدی را برای یک قوم، ملّت و آیینی رقم زده اند. انتخاب حقّ ذاتی انسان است. در این روزها که سخن از رأی دادن و ندادن است. درست دراولین روز مناظره ی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 ایران ، عبدالله زاده ها و یارانش آمدند تا عهدمان را با حضرت یار به یادمان آورند. عهدی که هر یک از ما با خدا ،دین و خودمان بستیم. همان که در پاسخ به «أَلَستُ بِرَبِّکُم» پروردگار «قَالُوا بَلی» گفتیم. عهدی که ندای «هَل مِن نَاصِرَ یَنصُرُنِی» سرداران دینم آن را خطیر تر می نمود. ندای «هَل مِن نَاصِرَ یَنصُرُنِی»امام حسین (علیه السلام) برای احیای سنّت جدّش رسول الله(صلی الله) و پاسخ لبیک پاکانی چون یک جوان مسیحی، ندای «هَل مِن نَاصِرَ یَنصُرُنِی» مختار و «هیهات من الذله» ی گروهی از مسلمانان و ... تا عصر ما. 15 خرداد سال 1342 ، این بار فردی از ذراره ی زهرا (سلام الله علیها) ، در سرزمین آفتاب و مهر، ندای«هَل مِن نَاصِرَ یَنصُرُنِی»را سر داده است و آنهایی که سالها محرّم با حسرت به امام حسین(علیه السلام) «یالیتناکنا معکم» می‌گفتند، به یاری ایشان شتافتند . سر انجام انقلاب اسلامی ایران را در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رساندند. اما عمروعاص های زمان بیکار نماندند. جنگی را بر نظام نوپای انقلاب ایران تحمیل کردند و به مدد الهی و ولایت مداری، رشادت ، دلاوری، غیرت و وفاداریِ همّت ها، بابایی‌ها و زین الدین ها دستان دشمن از خاک مقدس این سرزمین کوتاه گردید. تقویمِ تاریخ نیستم! برنامه‌ای رادیویی که مجری آن می گفت: در چنین روزی ..... و سپس اتفاق مهم آن روز را گزارش می کرد. اما من نمی‌خواهم مجریِ برنامه تقویم‌تاریخ باشم! اما ذهن روشن و باطن حقیقت جویِ تو، خواهر و برادرِ ایرانی‌ام خود گواه است! گواه است که تازه‌ترین ندای«هَل مِن نَاصِرَ یَنصُرُنِی» از گلوی پاک رهبرم سید علی سرداده شد و لبیک گویان آمدند. آمدند لشکرهای فاطمیون، زینبیون و ... به فرماندهی مالک اشترِ زمان، سردار دلها ؛ «سردار قاسم سلیمانی». یادت هست که چه سخن ها گفته شد؟ همان نوچه های باقی مانده از نسل عمر و عاص ها، چه توطئه ها ، چه تهمت ها و زخم زبان ها که نزدند!؟ آن ها که می گفتند: چرا سرمایه‌ها را به سوریه می‌برید؟ چرا به سوریه کمک می کنید؟ چرا ،چرا و چرا ... اما اگر نبود تدبیر رهبرم سید علی و امثال سردار، اینک من و تو در این امنیت نبودیم. در این نقطه که تاریخ در انتظار است تا به سر انگشتان من و تو رقم بخورد. گذشت ! گذشت و سیاهی به زغال ماند! اما می دانم ؛ یادت هست روز تشییع پیکرهای پاک شهید سردار و مهدی المهندس و یارانشان .یادت هست که چقدر به غرور و غیرتمان بر خورده بود . فارغ از هر سلیقه، عقیده، رنگ، مذهب و ملیت همه به صحنه آمدیم. چهل روز؟ نه ! بلکه تا حال خونخواه اوییم و یاران باوفایش. خواهر و برادر ایرانی ام ؛ تو باید رأی بدهی. چون این رأی تنها حق تو نیست! رأی تو فقط برای تو نیست! رأی تو نه فقط برای خانواده، فامیل و شهرت است. البته که خانواده، فامیل، شهر و استانت برایت مهم اند. اما مهمتر از آن می دانی چیست ؟ آن خون‌های پاکی است که سالیان سال از هر قوم، نژاد، زبان و حتی ملیت های گوناگون برای صیانت از این مرز، بوم،حکومت و نظام ریخته شده است. خواهر و برادر ایرانی ام! ایران؛ تنها سرزمین تو نیست که بگویی رأی می دهم یا نه! بلکه رأی تو، برای کشور، دین و حکومتی است که با سرانگشتان سلاله زهرا(سلام الله علیها) روی این کره ی خاکی نگه داشته شده است. ایران هست و باید باشد تا تو یک ایرانی باشی ! ای ایرانی! من رای نمیدهم چون یک غیرایرانی ام ، چون حق رأی ندارم. اما تو بایدرأی بدهی ! رأی بده ! چون با رأی توست که نقشه ی این سرزمینِ با افتخار هر چه بیشتر روی نقشه ی جغرافیا می درخشد.