عشق و جنون حک شده پیشانی ام بس که پر از هجر و پریشانی ام شعر شدم بهر صفای لبت... حیف که یک دفعه نمی خوانی ام تا که سرشک از نگهم جاری است کاش که با خنده نرنجانی ام با همه خاموشی یادت ز من در پی آن وعده ی پنهانی ام از همه ی عمر و هوای تو باز حبس همان یک شب بارانی ام غرق نگاه تو شدن عیب نیست عیب در این است که قربانی ام 🏞⬇️ ودیگر رزمندگان لشکر هشت‌نجف اشرف