💠از نوشته های زیبای شهید آوینی 🔺️سوار تاکسی بین شهری شدم ، مسیرم تهران بود. اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم. اما وسط راه که بیابان بود ، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود! جیب چپ نبود جیب پیرهنم! نبود که نبود گفتم حتما تو کیفمه! اما خبری از پول نبود به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست ، چیکار میکردی ؟! گفت: به قیافه اش نگاه می کنم! گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت. 💚خدای من! من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم ، اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم ، خالیه خالی ام فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت😔 🙏خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟