چند سال قبل برای اولین بار سید بزرگوار را در همین حوالی دیدم، در بالاسر امام رئوف(ع)، نیمه شب بود و مشغول تهجد با حالی شکسته و دیدنی که نشان از اخلاصش داشت، با همان نگاه اول، مهرش عمیقا به دلم نشست. آخرین بار هم همین ده روز قبل بود که در سفر استانی دولت به قم، او را در جلسه پیگیری مسائل ویژه استان دیدم. با تاخیر به جلسه رسیدم و وقتی وارد شدم با ملاطفت گفت شما صبح کجا بودی و من جویای احوال شما بودم، عرض کردم بودم، ولی عقب بودم و شما حقیر را نمی‌دیدید؛ بعد از جلسه هنگام خروج به سمتم آمد و با محبت دستش را به سویم دراز کرد و روبوسی کرد؛ بعد قدری خوش و بش کرد و گفت شما از رئیسی‌های کدام منطقه‌ای؟ عرض کردم اصالتا جنوب فارس. حین صحبت چند قدمی همراه شدیم و سپس از هم جدا شدیم و عازم فیضیه شد تا به جلسه بعدی برسد. هم در آن دیدار اول چند سال قبل (زمانی که خادم الرضا علیه السلام بود) و هم در این دیدار آخر (که رئیس جمهور و بالاترین مقام اجرایی مملکت بود) آنچه برایم از ایشان مشهود بود مهر و محبتی بود که از ایشان به دل می‌نشست؛ محبتی که رمز و رازش را اخلاص کم نظیر او می‌دانم. بی ادعا و بلکه بی‌پروا ‌می‌دوید و برای مردم سرزمینش هر آنچه می‌توانست را در طبق اخلاص می‌گذاشت و هر چقدر هم که ملامت شنید ذره‌ای در اراده‌‌اش برای خدمت خالصانه خللی وارد نشد. سید دوست داشتنی! از کودکی و در بازیهای کودکانه یاد گرفته‌ بودم که تا سه نشه بازی نشه، یعنی می‌شود یکبار دیگر و برای بار سوم هم همدیگر را ببینیم؟ و یا خاطرات ما از ملاقات با شما به همین دو دیدار محدود خواهد شد؟ لاحول و لا قوه الا بالله... @baladetayyeb