• اندیشه • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 2 ▫️ حل مسألۀ روز آشفتگی فرهنگی حاصل آمده در دوران امیرالمؤمنین به خاطر حضور پس زمینۀ نیرومند فرهنگ عربی(به اضافۀ تعصب زبانزد اعراب)، آموزه های جذاب و مقدس نبی مکرم اسلام ص که چون طوفانی همه چیز را به آسمان پر داد و دوباره بازگشت از این انتخاب بزرگ ـ اسلام ـ و فرهنگ ناب نبوی به سمت عربیّت، کشیدن نظام سیاسی و حکمرانی جوامع عربی به سمت الگوی شاهنشاهی و آمیختگی چند ملّیّت و چند فرهنگ به خاطر فتوحات بی رویّه و متعدد خلیفۀ دوم و گسترش ارتباطات بین چند ملت، آشفتگی عمیق و واقعاً رقت انگیزی بود. جامعۀ عرب آن روز با دعوت نبی اکرم ص کوچ از فرهنگ جاهلی آن روز را شروع کرد، ولی با حادثۀ سقیفه این حرکت به آشفتگی کشیده شد و پس از گذشت 25 سال از رحلت نبی اکرم ص نتیجۀ این همه یک هویّت سرگردان و سردرگم برای عرب مسلمان آن روز شد. دربارۀ اهمیّتِ شخصیّت و هویّت ملی و نقش گفتمان حاکم در تحقق این هویّت بايد جداگانه تأمل كنيم. حضرت امیر به واسطۀ مطالبۀ شدید و بدون مفرّ مردم آن زمان وارد صحنۀ مدیریت جامعه شد. طرح او لاجرم آن بود که اسلام راستین را به صحنه بیاورد و ناراستیهای درشتی که حاصل آمده به واسطۀ آن درمان کند و در اصل این اصلاحات هیچ مسامحه ای نکند. توسط ایشان فرهنگ اصیل و مقتدری نه تنها در قالب خطابه های حضرت، بلکه با اصلاحات جدّی میدانی به صحنه آمد و دوباره به مردم معرفی شد. جامعه آن روز گرفتار مسائل واضحی از قبیل حق خوریهای آشکار و با توجیه و بدون توجیه شده بود. به همین جهت سطح درگیری حضرت در همین اندازه ها باقی ماند. به واسطۀ حضور پرسخن امام علی ع موضع گیریهای صریحی در برابر ایشان شکل گرفت که می توانست مردم را به تأمل وادارد و موضوع مطالعه برای مردم آینده باشد. حضرت می فرمود اکنون دعوا بر سر اسلام است. انواع اسلامها در صحنه درست شده است و هر یک با ادعای مسلمانی به درگیری با جریان دیگر می پردازد. به همین خاطر درگیری بین کسانی بود که قدمتی در اسلام داشتند و همین مردم را سرگردان می کرد. مهمترین مشکل حضرت آن بود که مردم راه را نمی توانستند تشخیص بدهند. این برای یک رسول هدایت درد جانکاهی است. لازم بود کسانی پرچمداری کنند و خود را و مردم را با اهداف و مسیر آشنا کنند؛ به مدد حضرت بیایند. در صحنه های نبرد پرچمداران جبهه را معرفی می کردند و فرونریختن خط را اعلام می نمودند. این نقش برای حضرت اساسی بود و متمّم واقعی تمام تلاشهایی بود که ایشان با تمام وجود مشغول انجامش بود. هر جا درگیری به اسلام ناب می رسد مسألۀ شناخت، اقدام و پرچمداری تا همین اندازه پر اهمیّت می شود. در خطبۀ 173 نهج البلاغه از قول حضرت آمده است : «أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ توصیه به التزام به راه الهی وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ دعوا دیگر بین خودمان است، بین ما و اهل قبله؛ یعنی اکنون دعوا بر سر اسلام ناب است. وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا در این صحنه «پرچمداری» که شرافت بزرگی است در گرو برخورداریهایی است : 1. أَهْلُ الْبَصَرِ(«اهل» آگاهی بودن)؛ 2. وَ الصَّبْرِ(«اهل» شکیبایی بودن)؛ 3. وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ(«اهل» دانایی و شناخت مواضع حق بودن)؛ دو عنصر شناختی ـ درک صحنه و نگرش متعالی دینی ـ و یک عنصر بزرگ روحی؛ بی تابی نکردن و منتظر بلوغ حادثه ها ماندن. پس از آن می گوید : پس در این شرایط از دستور سرپیچی نکنید؛ 4. فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ(اطاعت)؛ فرمان بگیرید و بی‌کاره یا خودسر نباشید 5. وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا؛ فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً(تثبّت، روشن بینی و درک رهبری)»نهج البلاغه، خطبه 173 من فرمانده را درک کنید، برای قضاوت در کارهای من به هیچ وجه عجله نکنید. من اکنون فرمان در دست دارم که گاهی به حسب نیاز جاده پیچ و خمی به آن می دهم، ┄┅••؛••┅┄ امروز هم دعوای چند اسلام در میان است. این دعوا را به سطح منازعات سیاسی کشاندن باعث روشن نشدن مردم می شود. در این دعوا پرچمداری بزرگترین فضیلت است. شرط آن : 1. شناخت، که مصداق روشن آن فهم «مکتب امام» است؛ 2. آگاهی، که برای آن باید کوشید تا صحنه های پیچیده، مبهم نماند؛ 3. درک دشواریهای رهبری، که علاقه و اعتماد در این باب کافی نیست؛ 4. اطاعت، یعنی طرحها و دستورات و پروژه های رهبری را دنبال کردن؛ 5. و صبر، ادامه دادن و ادامه دادن ... است. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang