قسمت اول شهید محمد مهدی احمد نعمه 👈🏻 پدر شهید: وقتی خبر شهادت بلال دامادمون رو دادن شب بود و محمد مهدی خبر رو به من داد و همسرشهید خبررو می‌شنوه بیهوش میشه... 😭😭 به محمد مهدی توصیه می‌کنه تو کار های بچه هام رو انجام بدی به باباش میگه من چیکار کنم پدر میگه من کمکت میکنم👌🏻👌🏻 دو روز بعد خبر میدن که باید بره جبهه😲 ساعت ۷:۳۰ صبح خداحافظی کرد به برادرش میگه عکس بگیر که این آخرین عکس منه🥺🥺 با همه خانواده خداحافظی می‌کنه و میگه فقط سلام من رو به بابا برسون چون خداحافظی نکردم اینجا پدر شهید زد زیر گریه 😭😭 ✅جنوب لبنان بردنش برای جنگ جای مسجد طمری سه نفر اونجا بودن 👇🏻 موقع نماز بوده و مسجد رو بمب باران میکنند اذان ساعت ۱۱:۲۱ بودوساعت ۱۱:۳۷ بمباران میشه و شهید میشه به وقت نماز خیلی اهمیت می‌داد و حتما نماز میخونده اون ساعت👌🏻👌🏻 ✅یکی از ویژگی هاش این بودموقعی که نماز تموم میشد دستهاش رو به چشمش میگذاشت و آیت الکرسی میخوند رفیقش میگه چرا اینکار رو می‌کنی: می‌گفت چون گناه نکنم👌🏻👌🏻 🎙 ✊ ☘ @kalamabeheshti