📜 ابیاتی از قصیده زیبای اثر عالم ربانی رضوان الله تعالی علیه گرنه کارت دلبری و غارت و یغماستی پس چرا این‌سان جمال خویش را آراستی گرنه شیدای توام ای شاهد یکتای من پس چرا جوش و خروشم در دل شبهاستی نی که من تنها شدم شیدای آن حسن آفرین هر کجا رو آورم صدها چو من شیداستی در شکنج تار تار زلف افشانت همی یک جهان آشفته اندر غلغل و غوغاستی چون تو صاحب دولت حسن و بها در روزگار من به چشم خویشتن هرگز ندیدم راستی سالها در جستجویت کوه و هامون گشته‌ام همچو آن ماهی به دریا کآب را جویاستی هم دل و هم دلبر و هم جان و هم جانانه ای هم انیس و مونس رندان بی پرواستی هم ره و هم رهرو و هم یاری و هم یاوری علت اولایی و هم غایت قصواستی ظاهر و باطن تویی و اول و آخر تویی ای تویی آنچه که پیدا هست و نا پیداستی ذات پاکت را چه بتوان گفت کز روی مثل هفت دریا قطره‌ای نسبت به آن دریاستی نی غلط گفتم که نسبت را در آنجا راه نیست برتر از افکار و از اوهام و از آراستی کیستم من تا کنم دعوی عشق و عاشقی عشقبازی کار یک‌رنگان شیر آساستی کیستم یارب که از سرّم ندارم آگهی زین مصیبت دائمم فریاد واویلاستی درد ما را نی دهد اسفار صدرایش شفا نی علاجش از شفای بوعلی سیناستی حیف کز عمر گرانمایه بری نابرده‌ایم حاصل پیری و برنایی ما درداستی دل اگر باشد بسی سهل است روزه در تموز حال ار باشد بسی کوته شب یلداستی .... کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه: @masoumieh_ir