و از اين گونه گفتار به نظم و نثر بسيار داريم، اينك گوييم كه توفيق نيل به اعتلاى فهم خطاب محمدى (ص) بدون ادراك حقايق زبر حكمت متعاليه و صحف عرفانيه به برهان واقعى صورت پذير نيست، مگر كسى كه داراى نفس مكتفى باشد كه من عندالله مؤيد به نفس قدسى است و وى را در دانستن چيزها نياز به فكر و نظر نيست، و جز صاحب نفس قدسى آن كس كه اين حقايق را به منطق برهان ادراك نكرده است در تمام ابعاد اصول عقايد و در تفسير و شرح آيات و روايات راجل است، و بيان و قلم او اقناعى است نه ايقانى هر چند كه در حفظ منقول بلغ ما بلغ، خداوند سبحان در كريمه نفر قرآن فرمود:
🍃 لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (توبه 122)
و پوشيده نيست كه انذار مبتنى بر فهم اصول معارف دين است و بايد آن را از راهش تحصيل كرد چنانكه ادبيات را كتبى خاص است و رياضيات را كتبى خاص و فقه را كتبى خاص، و چنانكه هر صغرى و كبراى قياس را با نتيجه آن را ارتباطى خاص است، و چنانكه هر استعداد نفسانى را براى استفاضه از يك نوع فيض مناسبتى خاص است، و چنانكه بين طالب و مطلوب مطلقا بايد مناسبتى باشد كه هيچ چيز بدون مناسبت طلب نمى شود، و چنانكه محصل معارف هر اندازه طهارت ظاهر و باطن او بيشتر و انصراف او به عالم قدس حكيم شديدتر و فزونتر و تعلق او بدين سوى كمتر بوده باشد، افاضات حقايق و يافتن حد وسط احكام و علوم بر او بيشتر خواهد بود و كسب او را بركت خاصى روى آورد زيرا كه تعلق با تعقل جمع نمى شود، و بطنه با فطنه سازگار نيست، و قذارت و قد است دو ضدند، و هيچ مستعدى محروم نيست. »
💠 (قرآن و عرفان و برهان از هم جدائى ندارند، متن، ص: 21 )
@kanoon_tafakot