يه خانم دکتر تو دانشگاه یه داستانی تعریف کرد... . گفت: یه روز تو یکی از خیابانهای شیراز داشتم پیاده میرفتم از روبرو یک پسر قد بلند و خوش چهره ای داشت میامد یه تیشرتی تنش بود خیلی گشاد و بلند جوری که تن لاغرش توش زار میزد و روی شکمش هم با حروف بزرگ انگلیسی چند جمله نوشته بود ، جملات را خواندم بهش که رسیدم صداش کردم اومد... . به خاطر اینکه یه وقت بهش برنخوره خودم را معرفی کردم بعد ازش پرسیدم: این لباس چیه پوشیدی ؟ چرا اینقدر گشاده ؟ گفت: که خوشگله ، مده و من هم پوشیدم. گفتم: خب حالا میدونی چی روش نوشته ؟ حتی این جملات پشتش هم نوشته شده؟ . گفت : نه . گفتم : تو که نمیدونی این چه لباسیه چرا پوشیدی؟ گفت: حالا مگه چشه؟ گفتم: این لباس روش نوشته شده : من باردارم مواظب باشید!!! . گشادی لباس هم به همین خاطر است این لباسها را زنان حامله غربی میپوشند تا عابران مواظب باشند و بهشون نخورند. پسره تا اینها را فهمید چنان از خود بی خود شد که لباس را دراورد و با یک رکابی بدون خداحافظی فرار کرد . '''خلق را تقلیدشان بر باد داد''' @Serat_69