『﷽』
در اوایـل دهـه هفتـاد وارد سـپاه شدم💚
سال 1390 بـود و مزدوران و تروریسـت هاے وابسـته به آمریڪا، در شمـال غرب ڪشور و در حوالـی پیرانـشهر، مردم مظـلوم منطقـه را بـه خاک و خون ڪشیده بودنـد🔥
شهریـور همـان سال و بـه دنباݪ شهادت سردار جان نثار؎ و جمعۍ از پرسنل توپخانه سپاه نیروهاے ویـژه به منطقه آمده و عملیات بزرگۍ را برای پاکسازی کل منطقه تدارک دیدند.
عمـلیات به خوبے انجام شد و با شهادت ݘند تن از نیروها؎ پاسـدار، ارتفاعات و کل منطقه مرزی پاک ساز؎ شد👊💪
در آن عملیات، بـه خاطر گرد غبار و آلودگے خاک منطقه و... چشمان من عـفونت کرد.😵
حدود سـه سال با سختی روزگار ڱذراندم. تا این ایـنکه یـک روز صبح، احساس کردم ڪه انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده😨! در مقابل آیینه قرار گرفتم. دیدم چشم من از مکان خودش خارج شده! حالت عجیبی بود. از طرفی درد شدیدی داشتم😣 همان روز به بیمارستان مراجعه کردم
ادامه دارد...
#جرعہایازڪتاب
#برشےازڪتاب📚
#سهدقیقهدرقیامٺ⛓
#باڪتابدرخانہبمانیم
══
@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝