شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت982 گذر از طوفان✨ تا رسیدن به خونه دیگه هیچ کدوم حرفی نزدیم ماش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ رختخواب های که زهرا خانم از خونه خودشون آورده بود رو وسط هال پهن کرد سعی کردم طوری رفتار کنم که فکر کنه حواسم بهش نیست مشغول باز کردن گیره های داخل موهام شدم از دست ناخن های مصنوعی که باعث کند شدن سرعت دستم شده بودن کلافه شدم و دستم رو پایین کشیدم زیر لب غر غر کنان گفتم _بلد نبود ناخن هامو لاک بزنه این مصنوعی ها رو گذاشت دوتا بالشت وسط هال انداخت و سمت مبل کناریم اومد و نشست _به جای نق زدن بجون خودت یه کلمه بگو بیا کمکم کن _نمیخوام خودم میتونم گیره هارو باز کنم به جوابی که دادم توجه نکرد و مشغول باز کردن گیره ها شد تاج رو از روی سرم برداشت دستش رو توی موهام کشید به شوخی گفت _اگر خودت میخواستی بازشون کنی تا فردا صبح با موهات درگیر بودی دستم رو بالا آورد با انگشتش یکی از ناخن مصنوعی هارو رو به بالا کشید تند دستم رو باکشیدم عصبانی گفتم _عه ناخن خودمم که ریشه کن کردی _نمیدونستم که انقد محکم چسبوندنش پس چطوری میخوای از روی ناخت برشون داری ؟ _نمیدونم،گوشیم کجاست؟ _این وقت شب میخوای به کی زنگ بزنی؟ کلافه گفتم _مگه گوشی فقط برای زنگ زدنه ،میخوام ببینم از اینترنت راه حلی برای برداشتن این ناخن های کوفتی پیدا میکنم بلند شد و سمت اپن رفت گوشی خودش رو برام آورد _بیا بی اعصاب شانس تا الان دیونه نشدم بعد میگه بی اعصابم _گوشی خودم کجاست _زدم شارژ بشه صفحه گوشیش رو باز کرد قسمت جستجوها رو آورد نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫