✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت983
گذر از طوفان✨
رختخواب های که زهرا خانم از خونه خودشون آورده بود رو وسط هال پهن کرد
سعی کردم طوری رفتار کنم که فکر کنه حواسم بهش نیست
مشغول باز کردن گیره های داخل موهام شدم از دست ناخن های مصنوعی که باعث کند شدن سرعت دستم شده بودن کلافه شدم و دستم رو پایین کشیدم زیر لب غر غر کنان گفتم
_بلد نبود ناخن هامو لاک بزنه این مصنوعی ها رو گذاشت
دوتا بالشت وسط هال انداخت و سمت مبل کناریم اومد و نشست
_به جای نق زدن بجون خودت یه کلمه بگو بیا کمکم کن
_نمیخوام خودم میتونم گیره هارو باز کنم
به جوابی که دادم توجه نکرد و مشغول باز کردن گیره ها شد
تاج رو از روی سرم برداشت دستش رو توی موهام کشید به شوخی گفت
_اگر خودت میخواستی بازشون کنی تا فردا صبح با موهات درگیر بودی
دستم رو بالا آورد با انگشتش یکی از ناخن مصنوعی هارو رو به بالا کشید تند دستم رو باکشیدم
عصبانی گفتم
_عه ناخن خودمم که ریشه کن کردی
_نمیدونستم که انقد محکم چسبوندنش پس چطوری میخوای از روی ناخت برشون داری ؟
_نمیدونم،گوشیم کجاست؟
_این وقت شب میخوای به کی زنگ بزنی؟
کلافه گفتم
_مگه گوشی فقط برای زنگ زدنه ،میخوام ببینم از اینترنت راه حلی برای برداشتن این ناخن های کوفتی پیدا میکنم
بلند شد و سمت اپن رفت گوشی خودش رو برام آورد
_بیا بی اعصاب
شانس تا الان دیونه نشدم بعد میگه بی اعصابم
_گوشی خودم کجاست
_زدم شارژ بشه
صفحه گوشیش رو باز کرد قسمت جستجوها رو آورد
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫