شخصی را
#گرگ فرزندش ربودهبود و در آن آشوب،
#درویشی آمد
#نان خواست.
نانِ گرم از تنور برآورد در آن سالِ قحط، به درویش داد و آنگه به سوی کوه روی نهاد که از فرزندش، از خوردنِ گرگ، استخوانی ماندهباشد، آن را جایی دفن کند و گوری سازد و نوحهگاهی کند.
چون پیشتر آمد، دید فرزندِ خود را که از کوه فرودمیآمد به سلامت؛ نعرهای زد و بیهوش شد.
فرزند پای پدر را مغمّزی۱ میکرد. چون به هوش آمد، احوال میپرسید. گفت:
گرگ مرا بر سر راه آورد و بنهاد به سلامت و گفت: «لقمةٌ بلقمةٍ»۲ و بازگشت.
و یقین است که هیچ ذرّهای خیر در راهِ دین ضایع نیست. خنک آن کس که از این درگاه ناامید نشود.
#حکایات_مکتوبات_مولانا
۱- مشت و مال
۲- لقمهای در مقابل لقمهای
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌦کار برای خدا :
🌍
@karbraekhoda