بود. هرشب نماز شب میخواند و صبح غسل شهادت میکرد. مثل شیر با دشمن هرکجا که بود میجنگید؛ یا طراحی میکرد، یا فکر میکرد و یا عملیات میکرد.
* خاطرتان هست که از شهادت چه کسی خیلی ناراحت شد؟
دو نفر شهادتشان خیلی حاج قاسم را ناراحت کرد. یکی حسین بادپا و دیگری شهید اللهدادی. شاید کسان دیگری هم باشند که من نمیدانم اما حاج قاسم از شهادت این دو نفر خیلی ناراحت شد.
روزی که حسین بادپا شهید شد، حاج قاسم در منطقه نبود. وقتی آمد دیدم از شهادت او خیلی ناراحت است. حاج قاسم خیلی حسین بادپا را دوست داشت. شهید اللهدادی هم همین طور بود.
** برای شهادت حاج قاسم آماده بودم
* چقدر شهادت حاج قاسم برای شما قابل پیش بینی بود؟ با توجه به اینکه معمولا در منطقه خطر حضور داشت. وقتی خبر شهادت ایشان را شنیدید چه عکس العملی داشتید؟
خبر شادت حاج قاسم را خود شما به من دادید و از واکنش من هم خبر دارید که چه بود. فکر میکنم ساعت ۳ شب بود که زنگ زدید و گفتید از حاج قاسم چه خبر؟ گفتم چطور؟ گفتید اخباری منتشر شده که حاج قاسم را در بغداد زدند. شما دیدی که من آماده این خبر بودم.
من خیلی زودتر از اینها آمادگی داشتم که بگویند حاج قاسم شهید شده است و برایم غیرمنتظره نبود چون دیگر جای حاج قاسم در این دنیا نبود و کره خاکی برایش کوچک بود.
مطلبی که اینجا میتوانم بگویم این است که امریکاییها با شهادت حاج قاسم نشان دادند خیلی احمق هستند و اشراف اطلاعات نظامی ندارند؛ چون اگر اشراف اطلاعاتی داشتند و وقایعی که بعد از شهادت حاج قاسم رخ داد را پیشبینی میکردند، هیچ وقت کاری که کردند را انجام نمیدادند.
* چطور؟
اواخر عمر حاج قاسم برخی چالشها رخ داده بود. حشد شعبی در عراق تحت فشار بود و در ایران هم اختلافات و اشکالاتی به وجود آمد.
به نظرم حاج قاسم با شهادتش کار بزرگی کرد. وقتی حاج قاسم شهید شد، اعلام کردند پیکر شهدا تا چند ساعت دیگر با هواپیما به تهران منتقل میشود و تلویزیون هم این را اعلام کرد. مردم عراق از حضرت آقا خواسته بودند تا اجازه بدهد با حاج قاسم و یارانش وداع کنند و آنها را تشییع کنند و آقا هم پذیرفت.
شما دیدید که وقتی پیکر حاج قاسم، «ابومهدی» و یارانشان در نجف و کربلا تشییع شد چه هنگامه ای در عراق برپا شد.
من کاری به کربلا و نجف ندارم؛ در بغداد که بیشتر سنی نشین هستند چه عظمتی به وجود آمد؟ اصلا قابل تصور نبود. این تدبیر حضرت آقا بود.
بعد از این ماجراها دوباره حشد شعبی میداندار عراق شد و مجلس عراق هم آن موقع مردانگی کرد و تصویب کرد که امریکاییها باید از عراق بیرون بروند. اینها همه عظمت خون شهید سلیمانی است.
در ایران هم علی رغم مشکلات اقتصادی، دیدید که مردم چطور در تشییع شهدا در اهواز، تهران، مشهد و کرمان حضور پیدا کردند.
از طرف دیگر، زدن موشکهای قدرتمند به پایگاه «عینالاسد» و شکستن هیمنه امریکاییها در جهان، از دیگر آثار و برکات خون حاج قاسم است.
حضرت آقا دو روز را «یوم الله» فرمودند؛ یکی زدن عینالاسد و دومی تشییع باشکوه پیکر حاج قاسم بود. آقا فرمودند اینها یوم الله است. یعنی چیزی شبیه ۲۲ بهمن.
وقتی عینالاسد را زدند، من یاد موقعی افتادم که عراق به دزفول، تهران و شهرهای ما موشک میزد و مردم میگفتند «موشک جواب موشک» و امام(ره) غصه میخورد چون چیزی نداشتیم که جواب بدهیم. آن موقع همین سوریها به ما کمک کردند تا توانستیم چند موشک به بغداد بزدیم ولی الآن که مردم گفتند انتقام انتقام؛ مشت حضرت آقا پر بود. ایشان دستور داد بزنید و پیروزمندانه از جنگ بیرون آمدیم و این خیلی مهم بود.
ما در ۸ سال دفاع مقدس، شهدای زیادی دادیم، هزینههای زیادی به ما تحمیل شد تا پیروز شدیم اما با تدبیر حضرت آقا و به خواست مردم که در تشییع حاج قاسم شعار «انتقام انتقام» سر دادند، با آمریکا وارد جنگ شدیم، آمریکا را تحقیر کردیم و در حداقل زمان، پیروزمندانه از جنگ بیرون آمدیم.
این برای جمهوری اسلامی ایران خیلی عظمت است که با امریکاییها درگیر شوی، آنها را تحقیر کنی، به پایگاه هایشان موشک بزنی، آنان را از بین ببری و پیروزمندانه خارج شوی.
حاج قاسم کار و مأموریت خود را انجام داد. کاری که او کرد، هیچ نظامیای در دنیا نمیتوانست انجام دهد. حزبالله در لبنان را ارتقاء داد، دفاع وطنی را در سوریه به وجود آورد، حشد شعبی را در عراق به وجود آورد، فاطمیون و زینبیون را به وجود آورد و خط مرزی ایران را تا دریای مدیترانه کشید. این قدرتی است که الآن جمهوری اسلامی ایران دارد و همه اینها را مدیون حاج قاسم هستیم. چه جوانان با تجربهای از ایرانی، عراقی، فاطمیون، لبنانی و پاکستانی تربیت کرده که همه اینها در خدمت نظام و منتظر اشاره حضرت آقا هستند. حضرت آقا فرمودند باید قوی شوید.
متاسفانه قانون کره زمین قانون جنگل است. اگر بخواهیم بقا داشته باشیم و بمانیم باید قوی شویم.
امروز نیروهای مسلح ما