💠 متن کامل حکمت۲۸۹
کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لا یَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَنَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَکَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ لا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَکَانَ لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَکَانَ لا یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ وَکَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَلا یَقُولُ مَا لا یَفْعَلُ وَکَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَکَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَکَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ.
امام علیه السلام فرمود : در گذشته برادرى الهى و دینى داشتم (که وصفش چنین بود): آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مى داد کوچکى دنیا در نظر او بود. او از تحت حکومت شکم خارج بود، ازاینرو آنچه نمى یافت اشتهایش را نداشت (و به دنبال آن نمى رفت) و آنچه را مى یافت زیاد مصرف نمى کرد. بیشتر اوقات زندگانى اش ساکت بود و (در عین حال) اگر سخنى مى گفت بر گویندگان چیره مى شد و عطش سؤال کنندگان را فرو مى نشاند. (به دلیل نهایت تواضع بر حسب ظاهر) انسان ضعیفى بود و مردم نیز او را ضعیف مى شمردند؛ ولى هرگاه کار مهم و جدى به میان مى آمد همچون شیر بیشه مى خروشید و مانند مار بیابانى به حرکت درمى آمد. پیش از حضور در مجلس داورى، دلیلى اقامه نمى کرد. هیچکس را نسبت به کارى که انجام داده، در آنجا که امکان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمى کرد تا عذر او را بشنود. او هرگز از درد خود جز هنگام بهبودى شکایت نمى کرد. همواره سخنى مى گفت که خود انجام مى داد و چیزى را که انجام نمى داد نمى گفت. اگر در سخن گفتن مغلوب مى شد هرگز در سکوت، کسى بر او غلبه نمى یافت. او بر شنیدن حریص تر بود تا گفتن. او چنان بود که هرگاه دو کار برایش پیش مى آمد اندیشه مى کرد که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است، با آن مخالفت مى ورزید. (و آن را که خلاف هواى نفس بود مقدم مى شمرد، اگر مى خواهید راه سعادت و نجات را پیدا کنید) بر شما باد که این صفات را تحصیل کنید، پیوسته با آن باشید و از یکدیگر در داشتن آنها سبقت بگیرید واگر نمى توانید همه آنها را انجام دهید (به مقدار توان انجام دهید) و بدانید انجام دادن مقدار کم بهتر از ترک بسیار است.
✅ توضیح :
برادرى با تمام صفات انسانى در این گفتار نورانى امام علیه السلام، سخن از برادرى است که داراى یازده صفت برجسته از فضایل مهم انسانى است؛ فضائلى که در قرآن مجید و روایات اسلامى با اهمیت فراوان ذکر شده است. در اینکه آیا این برادر دینى یک شخص معین خارجى بوده و یا ازقبیل تمثیل است مختلف سخن گفته اند. گروهى از شارحان نهج البلاغه معتقدند کلام امام علیه السلام اشاره به شخص خاصى است؛ اما در اینکه این شخص چه کسى بوده اختلاف نظر دارند. بعضى او را ابوذر غفارى وبرخى عثمان بن مظعون، عدّهاى مقداد و گروهى حتى رسول خدا پیغمبر گرامى اسلام صلی اله علیه وآله ذکر کرده اند. جمعى دیگر معتقدند این بیان ازقبیل تمثیل است. امام علیه السلام براى اینکه الگو واسوه اى جهت شناخت انسان هاى بافضیلت و والا مقام ارائه دهد، شخصى را فرض کرده که واجد این صفات عالى است. و قرائنى در کار است که نظر دوم را تأیید مى کند؛ ولى هرکدام از این دو نظر واقعیت داشته باشد، در اهمیت گفتار حکیمانه مزبور تفاوتى ندارد و انسانى بافضیلت و واقعى در این کلام ترسیم شده است تا طالبان فضیلت و پویندگان راه قربِ پروردگار از او سرمشق بگیرند