🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 یک فنجان تفکر *محمدجعفر خیاطی عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر... !* *امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می‌کرد...آن هم نه در کلاس،در خانه دور از چشم همه!* *اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...* *نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان ؛هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم!* *فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من...!به جز من که از خودم غلط گرفته بودم؛من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...!بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم؛مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید...!امتحان که تمام شد ، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... !چهره‌ی هم کلاسی‌هایم دیدنی بود؛آن ها فکر می‌کردنداین امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند!* *اما این بار فرق داشت؛این بار قرار بود حقیقت مشخص شود!؟* *فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم!چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم؛* *زندگی پر از امتحان است...!!* *خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... !؟* *تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...!؟* *اما یک روز برگه‌ی امتحانمان دست معلم می‌افتد... !؟* آن روز برای همه مون فرا میرسد قیامت... *آن روز چهره‌مان دیدنی ست...!؟* *آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می گیریم... !؟* *تا می‌توانيم غلط‌های خودمان را بگیريم قبل از این که غلطت را بگیرند.* 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi