با هوشیاری برادر پاسدار محمد حسینی و دور زدن حوالی لند کروز نیروی کمین کرده کشته می شود . بادرایت برادر حسینی معاون گردان برادران پاسدار محمد حسینی و صادق گودرزی کالک و سلاح کمری را از وانت لند کروز برداشته مجددا به سمت ارتفاع حرکت می کنند . روز بعد بعداز اذان صبح به فرمانده گردان دستور داده می شود که باید بر روی ارتفاع قمیش مستقر شوند. فرمانده گردان برادر پاسدار علی حسن نوری . معاون گردان برادر پاسدار محمد حسینی . فرمانده یکی از گروهانهای گردان برادر پاسدار حسن روزبهانی ، فرمانده دسته ۱ برادر پاسدار صادق گودرزی و فرمانده دسته ۲ برادر پاسدار محمد پاپی نژاد به همراه تعداد کمی رزمنده بسیجی و سرباز وظیفه قبل از طلوع آفتاب جهت فتح ارتفاع قمیش به سمت ارتفاع حرکت می کنند . برادر پاسدار محمد حسینی در پیشانی و نوک پیکان نیروهای گردان گردان را به سمت ارتفاع قمیش هدایت می کند. در مسیر راه نیروهای گردان با نیروهای دشمن درگیر می شوند که تعدادی از نیروهای گردان از جمله برادر پاسدار محمد پاپی نژاد زخمی می شوند . نبرد سختی همچنان ادامه دارد تا اینکه تعداد اندکی از نیرو های گردان ثارالله موفق می شوندبه قله قمیش برسند . تا نیرو ها در ارتفاع مستقر میشوند تقریبا هوا روشن شده است . دشمن نیرو های زیادی را به منطقه گسیل داشته است . جنگ و خونریزی همچنان ادامه دارد و گردان همچنان تلفات میدهد. هر از گاهی رادمردی دلیر سر بر خاک می گذارد و در خون خویش سجده می کند . رزمندگان دلاور گردان شهر ما با نبردی جانانه سعی در حفظ ارتفاع دارند . برای فرمانده گردان ثارالله چندنفر نیروی رزمنده پاسدار و بسیجی به تعداد انگشتان دست باقی مانده است. او یار دیرین و معاون خود برادر پاسدار محمد حسینی را نیز به همراه دارد . همین اندک نفرات با صلابت ارتفاع قمیش را تا طلوع خورشید روز بیست و هشتم خردادماه سال هزارو سیصد و شصت و هفت هجری شمسی حفظ می کنند .  قمیش هنوز سقوط نکرده است ، امّا مهمات بچه های پای کار به اتمام رسیده است . با طلوع آفتاب که زمین کاملا روشن می شود مهماتی برای رزمندگان گردان باقی نمانده است . رزمندگان دلاور گردان به لحاظ اشرافی که از بالای ارتفاع به دشمن دارند مجبور می شوند ارتفاع را با پرتاب سنگ حفظ کنند و با سنگ بجنگند. شدت آتش آتشبار های دشمن بالاست وحجم آتش زیاد است . برای آنان امکان عقب نشینی و برگشت نیست چرا که تحت هر شرایطی باید ارتفاع قمیش را حفظ کنند تا نیروهای کمکی برسند . متاسفانه با برتری آتش دشمن نیروهای پشتیبانی وکمکی هنوز به منطقه عملیاتی نرسیده اند . چند نفر جنگ آور دلیر در کنار فرماندهان دلاور خویش شهیدان علی حسن نوری ومحمد حسینی آخرین فرماندهان شهید گردان ثارالله با دفاعی جانانه از اسلام و انقلاب دفاع می کنند و دلاورانه میدان را رها نمی کنند. دشمن که نفوذ به ارتفاع را بی نتیجه می بیند با آتشی پرچم کل ارتفاع را می پوشاند به نحویکه وجب به وجب ارتفاع را با انواع و اقسام گلوله ها پوشش می دهد . صدای انفجار زمین و زمان را در بر گرفته است . آفتاب در حال طلوع است . خورشید پر فروغ گردان در کنار معاون و نیروهای دلاورش همگی با هم غروب می کنند. رزمندگان گردان یکی پس از دیگری به شهادت میرسند و ارتفاع قمیش برای همیشه سقوط می کند. تلالو نور زرفام خورشید بر لباسهای سبز و خاکی می تابد و سکوتی عجیب صخره های سخت قمیش را فرا گرفته است. برادر آزاده حاج حسن روزبهانی خاطرات خود را از این عملیات این گونه بیان می کند : نیروهای تحت امر فرمانده گردان به دوقسمت تقسیم شدند هدف دسته اول درگیر شدن و مشغول کردن نیروهای بعثی بود تا دسته دوم بتواند از سمت چپ و جاده مشرف به ارتفاع خود را به نیروهای عراقی برسانند . این امرباعث شد یک نقطه یا منطقه خالی بین دودسته بوجود آید و باتوجه به کمی نیرو ، نیروهای ما دسته شهید حسینی را نمی دیدند . نیروهای همراه شهید حسینی هم ما را نمی دیدند ، فقط و فقط ارتباط از طریق بی سیم  امکان پذیر بود . یک تیربار در زیر ارتفاع بین شکاف دو تخته سنگ مستقر شده بود و نیروها رازمین گیر کرده بود . این تیر بار با شلیک پی در پی پیشروی را باکندی مواجه کرده بود . با این حال خودم نیروها را به ۱۰ متری تیر بار رساندم وکاملا صدای خدمه تیربار بگوش می رسید . چندین بار با شلیک گلوله و آرپی جی زده ۷ تیر بار زده شده و صدای آه ناله کسانی که آنجا بودند شنیده می شد. اما متاسقانه دوباره تیر بار دشمن بعداز چند لحظه سکوت شروع به شلیک کردن می کرد . همیشه نیروهای رزمی توجه خاصی به زمینی که در آن درگیر می شود دارند و شناخت آن عامل تعیین کننده ای در پیروزی یا شکست است .