استاد قرائتی حفظه الله: به مكه رفته بودم همراه چند نفر ديگر در يكى از هتل‌ها بوديم. هتل ماشين داشت و زوار را به حرم مى‌برد. هتلى كه آن طرف خيابان بود، ماشين نداشت. مسافران از آن طرف خيابان مى‌آمدند و با ماشين هتل ما مى‌رفتند. يك مسلمان سياه پوست راننده بود. يك چيزى گفت كه رنگ من پريد. گفت: «يا أَيُّهَا الَّذينَ‌ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ‌» (نور/٢٧) در خانه غير وارد نشويد. «فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ‌ لَكُمْ‌» (نور/٢٨) نگوييد كه به شما اجازه بدهند. صاحب ماشين اجازه نداده است. شما چه حقى داريد كه سوار ماشين مى‌شويد. من فكركردم و گفتم: در ايران چند راننده وجود دارد كه اين چنين بر قرآن تسلط‍‌ داشته باشد؟ راننده آفريقايى بود. سياه پوست بود. اما بر قرآن تسلط‍‌ داشت. چقدر قرآن در نزد ما بی اهمیت است.