اجزای پیالهای كه در هم پیوست🌷بشكستن آن روا نمیدارد مست / چندین قد سرو نازنین و سر و دست🌷از بهر چه ساخت وز برای چه شكست این رباعی از خیام باشد یا از هر کس دیگری نشان از ناآگاهی سراینده آن نسبت به فلسفه نقصها و تضادها و آسیبهاست. سراینده این اشعار نظام عالم را همچون کوزهای میبیند که کوزهگر آن را با زحمتهای بسیار میسازد، و بعد آن را بدون هیچ دلیلی میشکند! معلوم است که کاری عبث و غیرحکیمانه است. از نگاه این شاعر، «ساختن» و «سوختن» و «حیاتبخشیدن» و «میراندن» ناسازگارند. افضلالدین کاشانی، در تقابل با چنین ایدهای میگوید تا گوهر جان در صدف تن پیوست / وز آب حیات گوهری صورت بست🌷گوهر چو تمام شد، صدف را بشكست🌷بر طرف كله گوشهی سلطان بنشست / سخن افضلالدین این است که هر شکستنی مغایر با ساختن نیست. برخی شکستنها برای تکامل است. شکستن صدف برای استخراج مروارید از درون آن است. یعنی وقتی یک قطره آب بیارزش برای مدتی در درون صدف میماند و به مروارید تبدیل میشود برای استخراج آن مروارید چارهای جز شکستن صدف نیست.تضادها نه تنها موجب تعادل میان اضداد میشوند بلکه موجب رشد و تنوع هم میشوند. اساسا فرض «حرکت» بدون مانع ناممکن است. سرعت یا کندی حرکت وابسته به مانع و نیروی مقاومی است که در برابر آن هست. اگر تضاد نبود، هیچ پیشرفتی محقق نمیشد. همه چیز یکنواخت و ثابت و ساکن بود. جهان بیتضاد و بیتصادم بدترین نوع جهان ممکن است.🌷سـلام صبحتون زیبا امـــروزتون 🌷پراز حس خوب زندگی
. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
به ما بپیوندید پیروزی در راه است ، کانال گفتمان انقلابی ایتا 👇 👇
https://eitaa.com/Re