(۱۲) ارزش صاحب الغدیر در نزد صاحب غدیر 1 ـ علاّمه سيدمحمدتقي حكيم از قول يكي از فضلاي خوزستاني نقل مي كند: «در خواب ديدم قيامت برپا شده است و مردم در محشر موج مي زنند. در اين هنگام ديدم گروهي در اطراف حوض آبي كه بسيار زلال و شفاف است، گرد آمده اند و هركدام مي كوشند در نوشيدن آب آن حوض بر ديگري پيشي گيرند. در اين هنگام، مردي نوراني كنار حوضِ آب آمد. برخي را در نوشيدن آب پيش مي اندازد و برخي را از نوشيدن آن باز مي دارد. فهميدم كه او امام علي (ع) است. جلو رفته، سلام كردم و با اجازه حضرت كاسه اي از آب حوض نوشيدم. در اين هنگام ديدم علاّمه اميني وارد مي شود. مي خواستم برخورد امام (ع) را با علاّمه ببينم. وقتي ايشان كنار حوض رسيد، امام با احترام از او استقبال و با وي معانقه كرد. سپس كاسه اي از آن آب پر كرد و خواست كه با دست خود، علاّمه را سيراب كند، ولي علاّمه به خاطر احترام، به اين كار راضي نبود. سرانجام امام (ع)، با اصرار زياد علاّمه اميني را به دستِ مبارك خويش از آن آب سيراب كرد. وقتي چنين ديدم، به حضرت عرض كردم: اي مولاي من! يا اميرالمؤمنين! چرا برخورد و احترامي كه با علاّمه داشتيد با من نكرديد؟ امام فرمود: «الغَديرُ غديرُه؛ كتاب الغدير، چشمه كوثر او است.» آري، به راستي كه الغدير، چشمه اي سيراب كننده و سرچشمه گرفته از حوض كوثر است». 2 ـ دكتر محمدهادي اميني از قول يكي از مراجع تقليد معاصر نقل مي كند: «روزي در نجف، خدمت علاّمه اميني بودم كه در مورد يكي از عالمان آن زمان سخن به ميان آمد. علاّمه به خاطر عملكرد او در يك موضوع ولايي، به شدّت از او انتقاد كرد. به خاطر اين انتقاد، كدورتي در دلِ من نسبت به علاّمه پيدا شد. پس از درگذشت علاّمه، شبي در عالم رؤيا ديدم كه عرصات محشر است. بسيار تشنه بودم. به همين دليل، به سوي حوض كوثر رفتم تا از دست صاحب كوثر سيراب شوم. وقتي به آن جا رسيدم، با شگفتي ديدم علاّمه اميني به جاي اميرالمؤمنين ايستاده است و مردم را سيراب مي كند. به اين ترتيب، مقام علاّمه بر من آشكار شد و از كرده خود پشيمان گشتم». 3 ـ نويسنده كتاب جرعه نوش غدير به نقل از يكي از مراجع تقليد در قم مي نويسد: «روزي علاّمه اميني در كربلا به خانه ما آمد و در ميان صحبت هايشان فرمود: روزي پولم تمام شده بود و چيزي در بساط نداشتم. حتّي دو روز بود غذايي در منزل نبود. به حرم اميرالمؤمنين مشرف شدم. پس از زيارت، قرآن را باز كردم و آيه «انّ اللّهَ هو الرّزاقُ ذوالقوة المتين» را براي حضرت خواندم و عرضه داشتم: «يا علي! من معني اين آيه را نمي فهمم» و از حرم خارج شدم. از صَحنِ مطهّر، بيرون نرفته بودم كه پول به دستم رسيد و از آن وقت تا حال، هيچ گاه بي پول نشده ام». 4 ـ «صبح روزِ ورودِ علاّمه اميني به منزل آقاي خادمي در اصفهان، حجت الاسلام فيروزيان كه از ورود علاّمه بي خبر بود، به خانه ايشان مي رود و مي گويد: شب گذشته در خواب ديدم كه جمعيت انبوهي جلوي منزل شما گرد آمده اند و به شدت ابراز احساسات مي كنند. پرسيدم: چه خبر است؟ گفتند: «اميرالمؤمنين آمده است». اينك آمده بودم كه خوابم را براي شما نقل كنم كه خوابم تعبير شد؛ اگرچه خود مولا تشريف نياورده اند، ولي شاگردش آمده اند تا روح ايمان و ولايت را زنده كنند». ___________ ⚠️نشر مطالب بدون ذکر آدرس کانال، جایز نیست. 🔹کانال /عضویت: https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2