📚برشی از یک کتاب: باران که می بارید، می گفت: بچه ها! بارون که بباره، درهای رحمت خدا باز میشه و هر دعایی مستجاب میشه. وقتی توی حسینیه بودیم و باران می بارید، سریع همه بچه ها را جمع می کرد زیر یکی از سقف های حسینیه و می گفت: دعا کنید. همه به اسمان نگاه می کردیم و دست هایمان را می بردیم بالا و هر کس زیر لبش دعایی می خواند. صحنه ی زیبایی بود. همان طور که همه ی دست ها بالا بود، حسین می گفت: فرصت رو غنیمت بشمرین! الان دعا مستجاب میشه! و ما هم دعا می کردیم و خوشا به حال ان دوستانی که دعایشان زیر باران مستجاب شد و اسمانی شدند. راوی: عظیم محمود زاده 📚منبع: کتاب اسمان خبری دارد، ص 49 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313