چپ مي‌رفت مي‌گفت سيد، راست مي‌رفت مي‌گفت سيد. اعصابم را خراب كرده بود. يقه‌اش را چسبيدم و گفتم: «پسرجون چرا اين‌قدر به من مي‌گي سيد؟ من كه سيد نيستم.» گفت: «مگه رمز عمليات يا زهرا نيست.» دستم شل شد و افتاد. بعد از عمليات فهميدم آن پسر شهيد شده. در حالي كه سيد بود شهيد شد. شهید دانش آموز