🌹چند داستان آموزنده🌹 از افلاطون پرسیدند برادرت را بیشتر دوست داری یا رفیق دیرینه‌ات را؟ گفت برادری که رفیقم باشد. 🌹 دو دوست صمیمی قدیمی که نان و‌نمک یکدیگر را خورده بودند با هم به مشکل مالی خوردند و‌ به بحث و جدل پرداختن؛ دوست مشترکشان در كافی‌شاپ به آنها گفت اگر فقط پول چایی که بارها با یکدیگر خورده‌اید را جمع کنيد از اختلاف حسابتان بیشتر می‌شود! جدل نکنید که هزاران نفر دوستانی چون شما را برای خود آرزو دارند! آن دو چون حرف او‌ را حساب دیدند از موضع خود کوتاه آمدند و با هم کنار آمدند… 🌹 امام باقر عليه‌السلام به يكي از شيعيان خود به نام اسماعيل فرمود: ای اسماعيل! آيا در ميان مردمي كه میزيستی، اين برنامه وجود داشت كه اگر فردي عبا و روپوش نداشت و نزد يكي از برادرانش عبايی اضافی وجود داشت، آن را به برادر نيازمندش رد كند تا او هم از نداري بيرون آيد؟ اسماعيل می‌گويد: خير. امام فرمود: اگر فردی از آنان پيراهن اضافی داشت، آيا آن را براي برادر نيازمندش می‌فرستد؟ اسماعيل مي گويد: خير. امام با دست بر زانو مي زند (و با ناراحتي) مي فرمايد: آنان برادر نيستند. (تنبیه‌الخواطر۳۲۰). 🌹 در روايتی امام باقر علیه‌السلام (در جواب به عده‌ای که گفتند ما حق دوستی و برداری را به جا می‌آوریم) فرمودند: آيا شما به گونه‌ای با هم يك دل هستيد كه يكی از شما دست در جيب دوست خود فرو برد و آنچه لازم دارد بردارد؟ (و از سوی دوستش مورد اعتراض قرار نگيرد؟) حاضران گفتند: خير، ما اين چنين نيستيم. امام فرمود: پس شما آن گونه كه فكر می‌كنيد برادر نيستيد. (کشف‌الغمة۲/ ۳۲۰) 🌹@kavasayat🌹