🔥👈 داستان نشانه خ فارسی اول ابتدایی
☑️👈
#درس11 : درخت [ نشانه خـ خ ]
❎👈
#سری1
🔖👈
#داستان_نشانه_خ
دوتا خواهر بنام خـ غير آخر و خ آخر بودند. خواهر كوچيك خـ غير آخر جوان بود روزي دوشيفت صبح و ظهر
يعني اول روز و وسط روز كار ميكرد.
خواهر بزرگ از بس تو جواني كار كرده بود، تو پيري كمرش خم شده بود و زياد نميتونست كار كنه،
فقط تو يك شيفت كار ميكرد اونهم براي تفريح فقط آخر روز سركارش ميومد.
اين دوخواهر يك چيز مشترك داشتند يعني يك خال سياه و قشنگ روي ابروشون بود
كه همه اين دوخواهر را از روي همين خالشون ميشناختند.
كارشون اين بود كه تو بيمارستان شهرك الفبا هركس سيخ ماهي تو گلوش گير ميكرد
باصداي خ خ خ از تو گلوش در ميآوردند
و تو كارشون هم خيلي ماهر بودند. بيشتر بيمارشون هم خرگوش و خرس و خروس و هر كس يا چيزي كه حرف خ داشتن، بودن.
حالا يا اول يا وسط يا آخر اسمشون بود.
اسم خواهر كوچيك تو شهرك الفبا خـ غير آخر بود واسم خواهر بزرگ هم خ آخر بود.
اينطوري شد كه يك حرف ديگه به شهرك البفا اضافه شد
تا شما بچههاي گل با سواد كنند و بتونيد مطالب زيادي را بخونيد و بنويسيد.
🔖👈
#فارسی #نشانه_خ
™️👉
@MoallemYariR1