🔥👈 داستان نشانه خ فارسی اول ابتدایی ☑️👈 : درخت [ نشانه خـ خ ] ❎👈 🔖👈 دوتا خواهر بنام خـ غير آخر و خ آخر بودند. خواهر كوچيك خـ غير آخر جوان بود روزي دوشيفت صبح و ظهر يعني اول روز و وسط روز كار ميكرد. خواهر بزرگ از بس تو جواني كار كرده بود، تو پيري كمرش خم شده بود و زياد نمي‌تونست كار كنه، فقط تو يك شيفت كار ميكرد اونهم براي تفريح فقط آخر روز سركارش ميومد. اين دوخواهر يك چيز مشترك داشتند يعني يك خال سياه و قشنگ روي ابروشون بود كه همه اين دوخواهر را از روي همين خال‌شون مي‌شناختند. كارشون اين بود كه تو بيمارستان شهرك الفبا هركس سيخ ماهي تو گلوش گير مي‌كرد باصداي خ خ خ از تو گلوش در مي‌آوردند و تو كارشون هم خيلي ماهر بودند. بيشتر بيمارشون هم خرگوش و خرس و خروس و هر كس يا چيزي كه حرف خ داشتن، بودن. حالا يا اول يا وسط يا آخر اسم‌شون بود. اسم خواهر كوچيك تو شهرك الفبا خـ غير آخر بود واسم خواهر بزرگ هم خ آخر بود. اينطوري شد كه يك حرف ديگه به شهرك البفا اضافه شد تا شما بچه‌هاي گل با سواد كنند و بتونيد مطالب زيادي را بخونيد و بنويسيد. 🔖👈 ™️👉 @MoallemYariR1