نقدی به طب موسوم به (اسلامی) اولا : انچه اسلام به طور کلی بیان میدارد ان است که همه عالم هستی ، مخلوق است( الله خالق کل شی) تبعا هر علمی از علوم که تبین مخلوقات الهی باشد صبغه الهی خواهد داشت . بنابراین مفسرگاهی مفسر فعل الله و گاهی مفسر کلام الله است. ثانیا : کبرایی را متولیان طب اسلامی مطرح میکنندوان اینکه( ما روایات ضعیف را با تجربه میسنجیم ). این کلام از جهاتی مخدوش است . اولا در کدام بستر اهل البیت (ع) تجربه را یکی معیار های صدورحدیث از خویش دانسته اند چرا که نسبت کلام صحیح با حدیث قطعی عام وخاص مطلق است . از سویی بسیاری از مرجحات صدوری که از دیر باز میان اصولیان مطرح بوده مورد مناقشه است فضلا از خود مرجح پنداشته ی تجربه ! ثانیا با همین روش اگر پیش برویم روایات ضعیف السند را معیار قرار دهیم و با تجربه به صحت ان ملتفت شویم چرا همین تجربه را در مبانی و مدعیات طب سنتی لحاظ نکنیم درحالی که اکثر مدعیان ان طب کذایی به طب سنتی خوشبین نیستند . ثالثا : چه مجوزی اجازه میدهد در امور هام ( نفوس و اضرار ) با تجربه بدئی پیش برویم ؟ کدام فقهی این ازمون و خطا را اجازه میدهد ؟ ان هم بدون فحص بالغ درباره خواص واجزای دارو ها با صرف وجود یک روایت ضعیف خصوصا در مواردی که ضرورت نباشد . رابعا اساسا معذریت و منجزیت که شاکله مباحث فقهی واصولی کنونی است کارایی تام در مبانی طب‌ِ موسوم به اسلامی را دارد ؟ به تعبیر دیگر درجل تکوینیات چاره عمیق تر میطلبد . حسن خواه https://eitaa.com/kellasetegadi