˚˙༓࿇༓˙˚˙༓⚘࿇⚘༓˙˚˙༓࿇༓˙˚ 🌹به نام خدا 🌹 خاطره ای شیرین از رفتنم به حرم امام رضا ( ع ) دایی جانم مریض بود تو بیمارستان حالش خیلی بد بود یک هفته ای بود که تو بیمارستان مشهد بستری شده بود تقریبا دکتر ها از بهبودش نا امید شده بودند ما همه ناراحت بودیم و گریه و زاری می کردیم تصمیم گرفتیم همه به مشهد برویم و در حرم امام رضا ( ع ) برای بهبودش دعا کنیم و شکلات نذر بدهیم شب را تو حرم ماندیم و تا صبح دعا کردیم و از حرم به بیمارستان رفتیم متوجه شدیم که حالش بهتر شده مادر بزرگم گفت : من آش نذر کردم ببرم حرم و به مسافر هایی که توان گرفتن مسافر خانه را ندارند و در دور و بر حرم تا صبح می شینند آش بدهم وقتی که آش ها را بردیم همه ی آنها برای سلامتی دایی ام دعا کردند و شفای آن را از امام رضا ( ع ) خواستند آن شب حال و هوای حرم برای من عطر و بوی دیگری داشت همه دست جمعی دعای زیارت امام رضا ( ع ) را خواندیم و یک هفته ی بعد دایی ام از بیمارستان مرخص شد 🌹فاطمه محسنی 🌹 🌹ششم 🌹 🌹مسابقه : یک خادم و رضا 🌹 🌹مدرسه : شهید محمد قدمگاهی 🌹 🌹استان خراسان رضوی 🌹 🌹شهرستان 🌹 صفحه مجازی اطلاع‌رسانی پویش @khademaneh_kh