🕊🕯🕊🌷
هوالشهید🌷🕊🕯🕊
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ أیُّها الکاظِم
#پرتوی_از_اسرار_باطنی_ولایت_تصرّفی
در این بخش به یک حدیث از حضرت موسی کاظم علیه السلام اشاره کرده که در آن اسرار بسیار دقیق و عمیق عرفانی در حوزه ولایت و امامت است، غرض از طرح و تاکید بر این نوع روایات صرفا طرح معجزه و قصّه های شگفت انگیز نیست؟!بلکه باید از ظاهر این نقل قول ها و روایت ها و معجزه ها عبور به دریای لایتناهی حقایق نوری آن متّصل شد! متاسفانه حجاب عادت در شنیدن و تکرارمکررات، همانند همان زندانی است که سبب شده حقیقت امام علیه السلام را در آن محبوس شود!...
حدیث صحیح السند است که شیخ انصاری در احتیاط فقهی دست از آن احتیاط به این سند بر می دارد و به ضرس قاطع فتوا می دهد و اکثر علما نسبت به صحت و سقم سند روایی مورد نظر شیخ انصاری، اتفاق نظر دارند...
هارون الرشید به دنبال شخصی بود که موقعیت حضرتشان را تضعیف نموده و ایشان را در میان مردم شرمنده سازد؛ در همین راستا لذا دستور داد قویترین جادوگر سرزمین های شرق دور بیاورند، مدتی نگذشت که فرد جادوگر را به او معرفی کرده و به حضورش آوردند.
علی بن یقطین گفت: هارون ارکان مملکت را جمع کرد، کسی که قدرتمند ترین فرد بود در شعبده و سحر پیدا کرد. مجلس آراست، به او گفت: تمام غرض من این است که امام موسی بن جعفرعلیه السلام را دراین مجلس خجل کنی، هارون با آن حکومت بر اقالیم، با آن ثروت، همچو وعده ای، همچو مرد قدرتمندی، بعد که سفره انداخته شد، خادم امام رفت نان را بگیرد که خدمت آن حضرت بگذارد، نان از دست او پرید. مرتبه دوم باز نان پرید. مرتبه سوم نان پرید، سفره مرتب ولی غذای حضرت این جور دستخوش شعبده و سحر این ساحر!
همه مجلس نگران؛ هارون در کمال مسرت؛ خندان، خوشحال که انعکاس این مجلس فردا در مملکت چه خواهد بود، یک مرتبه برگشت به پرده نگاه کرد، آن هم حدیث با این صحت سند. پرده منقش بود به نقش شیر،یک جمله گفت: یا اسد الله! خذ عدو الله! تا این کلمه را گفت یک مرتبه شیری که مثل آن شیر احدی ندیده، در مجلس نمایان شد، به یک حمله به یک لقمه مرد ساحر را بلعید، بعد آمد مقابل او سر به قدم نهاد، آنچه در متن حدیث است: خر هارون و ندماؤه، هارون، همه ندماء او ، همه غش کردند، روی زمین افتادند. بعد از مدتی هارون به هوش آمد، سراسیمه، همانجا که به هوش آمد؛ یک اشاره کرد، نگاه کردند دیدند جز نقش پرده هیچ نیست، چه کرد؟ موسی عصا را انداخت سحر سحره را بلعید،[این] جسم و اجسام ، اما آن نقش و جسم تفاوت از زمین تا آسمان است، گفت: هارون و اطرافیانش از شدت ترس بیهوش شدند و عقل از سرشان پرید. زمانی که به هوش آمدند، هارون به امام کاظم علیه السلام گفت: به حقی که بر تو دارم سوگندت میدهم که از شیر بخواه که آن مرد جادوگر را برگرداند. حضرت پاسخ داد: اگر عصای موسی که تبدیل به اژدها شده بود، ریسمانها و عصاهای جادوگران که به صورت مار درآمده بودند را برگداند، این شیر نیز جادوگری که بلعیده بود را برخواهد گرداند[۱]
وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ:ﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ : ﻋﺼﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﻠﻌﻴﺪ[۲]
قَالَ مُوسَىٰ أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَٰذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ؛ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﻖ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻳﺘﺎﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻰﮔﻮﻳﻴﺪ: ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﺩﻭﺳﺖ؟ﺯﻳﺮﺍ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﺍﻥ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ[۳]
فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ: ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﻓﻜﻨﺪﻧﺪ، ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻔﺖ: ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺁﻭﺭﺩﻳﺪ، ﺟﺎﺩﻭﺳﺖ، ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺑﺎﻃﻞ ﻣﻰﻛﻨﺪ، ﻗﻄﻌﺎً ﺧﺪﺍ، ﻛﺎﺭ ﻣﻔﺴﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻧﻤﻰﺁﻭﺭﺩ[۴]
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ: [ﭼﻮﻥ ﻋﺼﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﻌﻴﺪ، ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻋﻈﻤﺖ ﻛﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻧﻪ ﺟﺎﺩﻭﻳﻲ ] ﭘﺲ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﻭ ﺩﺭﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻭ ﻣﻮﺳﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ[۵]
توضیح مختصر روایت در پست بعد...لينک
🔘
پی نوشت:
[۱] - شیخ صدوق، امالی، ص۱۴۸، تهران، کتابچی، چاپ ششم،۱۳۷۶ش؛ شیخ صدوق - عیون اخبار الرضاعلیه السلام، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج۱، ص۹۶، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
[۲] - اعراف - آیه ۱۱۷
[۳] - یونس - آیه ۷۷
[۴] - یونس - آیه ۸۱
[۵] - طه - آیه ۶۹
-----------------❀○❀-------------------
🆔️آیدی مدیر کانال
@zohor313iran
🆔️آیدی کانال کشتی نوح
@keshtie_nouh