🌷دریای امید🌷
🔸نکند بدون امید قدم از قدم برداری! اینجا جاده ی امید است و این سیل جمعیت رو به سوی دریای امید.
🌱🌱 شاید با خودمان فکر کنیم که اسلام و تشیع از اول همینطور عزیز و مقتدر بوده است و شیعیان گرداگرد امام، از او حمایت میکردند و بهتر از امروز برای یاری امامشان سینه سپر میکردند. اما خوب است جستوجویی در صفحات تاریخ کنیم و مقایسهای بین وضعیت آن زمان و وضعیت امروز خودمان داشته باشیم.
✍ پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ـ که اوج عزت شجرۀ طیبۀ ولایت بود ـ مردم با فتنهای مواجه شدند که مانند فتنۀ سامری، هارونِ نبیّ اسلام را به استضعاف و تنهایی کشاند؛ حق امامت از خاندان امامت سلب شد و این خاندان از هرگونه پشتوانۀ اجتماعی و اقتصادی خلع سلاح شد. زمانی رسید که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «در امر خویش نظر کردم. دیدم به غیر از اهلبیتِ خویش یاورى ندارم. از اینکه آنان را در جنگ نابرابر به دست مرگ سپارم، دریغ کردم. چشمى که خاشاک در آن رفته بود، به هم نهادم و با اینکه استخوان، گلویم را گرفته بود جرعۀ بلا نوشیدم».
🔺حضرت زهرا و علی(علیهماالسلام) در ابتدا تمام سعیشان بر این بود که زمینۀ آمادهشدۀ زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از دست ندهند. به درِ خانۀ تکتک انصار و مهاجرین میرفتند و سفارشات پیامبر خدا را در حق خویش به آنها گوشزد میکردند و از آنها میخواستند در برابر کودتای شومی که اتفاق افتاده قیام کنند. اما آنها که حاضر به یاری ایشان شدند، به اندازۀ انگشتان یک دست هم نبودند! امام باقر (علیه السلام) فرمود: «پس از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مردم همه به ارتجاع کشیده شدند، جز سه نفر؛ مقداد و ابوذر و سلمان. سپس کمکم مردم آگاه شدند و پیوستند».
🔸نتیجۀ این تنهایی شد بیست سال خانهنشینی برای حضرت علی (علیه السلام) و دانهدانه از دست دادن آن چهار یار همراه، و پیش از آنها، از دست دادن هدیۀ نبوت به بیت امامت! چون مردم تمایلی از خود نشان ندادند، حضرت هم از حقّ خودشان دست شستند و بیهیاهو به جهاد فرهنگی و پرورش یاران ولایی پرداختند. در آخر هم که به درخواست مردم برای اقامۀ عدل قیام کردند، قامت خودشان ـ با از دست رفتن آن یاران معدود ـ خمیده شد و برگشتند سر خانۀ اول؛ همان خانهای که از آنجا متولد شده بودند.