رمان انارستان به قلم حسین شیر دل ✂️برشی از کتاب: ایستادم. به دوروبرم نگاه کردم. بوی سیر و ترب و ریشه‌ی گیاه توی خاک می‌آمد. مه رقیق و کمرنگ زردی همه‌جا را گرفته بود؛ اما آسمان چیز دیگری می‌گفت. عین اردیبهشت انارستان خودمان است اینجا. راه می‌افتم. پیاده‌ها درحال حرکت‌اند. یک سری از مجروح‌ها دارند با ماشین‌ها جابجا می‌شوند. از چند نفر سراغ گردان خودمان را می‌گیرم، کسی نمی‌شناسد. جنازه‌های مردم این طرف و آن طرف افتاده. درد شدیدی به گردنم فشار می‌آورد. درد نفیر می‌کشد تا گودی کمرم. دست به کمر می‌گیرم. بندهای پوتینم بازشده، محل نمی‌گذارم. سردم شده، دنبال اورکتی می‌گردم. چند تا جنازه عراقی آن طرف‌تر زیر تنه‌ی شکسته درخت اناری افتاده‌اند. یکی‌شان اورکت به تن دارد. لنگان لنگان می‌روم سمت جنازه‌ها. انگار سال‌هاست مرده اند. بی‌رمق خم می‌شوم. جنازه را برمی‌گردانم، صورت ندارد!.... آدرس کانال محصولات فرهنگی فانوس 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3468886037Cf8186992f9 آدرس کانال کتاب فانوس شب https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7 ممنون میشم هر دو کانال مارو معرفی کنید 🌹🌷