کتاب
#ویرانی_دروازه_شرقی
«ویرانی دروازه شرقی» نخستین کتاب فارسی است که از زبان یک عراقی ـ آنهم یکی از فرماندهان عالی رتبه ارتش عراق ـ در زمینه نقد و بررسی شکلگیری، تداوم و پایان جنگ تحمیلی منتشر میشود. وفیق السامرایی در جریان جنگ ایران و عراق مراحل رشد و پیشرفت را به سرعت طی کرده و تبدیل به یکی از ارکان اطلاعاتی ارتش عراق در ارتباط با مسائل ایران میشود. نگاه وی نسبت به جنگ تحمیلی میتواند نکات بسیار جالب توجهی را به همراه داشته باشد.
«سرلشگر وفیق السامرایی از اهالی سامرای عراق است. وی در جنگ تحمیلی از درجات پایین در دستگاه اطلاعات نظامی ارتش عراق (بخش ایران) فعالیت خود را شروع و به تدریج مراحل ترقی را طی کرد و خود را تا درجه سرلشگری رساند.روندی که به اعتراف تلویحی وی لازمه ویژگی برجسته روانی ـ شخصیتی اوست. السامرایی روزهای پایانی سال 1994 از عراق خارج شد و به معارضین رژیم عراق پیوست. در این باره دو نکته مهم وجود دارد: یکی همکاری سازمانی او با امریکاییها در طول جنگ تحمیلی که میتواند موجب برخی گمانهها در مورد چگونگی برخوردش با رژیم عراق باشد و دیگر استقرار وی در لندن است. اینکه یک نظامی عراقی برای اولین بار به طرح مسائلی از درون رژیم عراق و آنچه که در طول جنگ تحمیلی در جبهه دشمن گذشته میپردازد خواندنی و جالب توجه است.»
«ویرانی دروازه شرقی» نخستین کتاب فارسی است که از زبان یک عراقی ـ آنهم یکی از فرماندهان عالی رتبه ارتش عراق ـ در زمینه نقد و بررسی شکلگیری، تداوم و پایان جنگ تحمیلی منتشر میشود. همانطور که پیشتر نیز ذکر شد، وفیق السامرایی در جریان جنگ ایران و عراق مراحل رشد و پیشرفت را به سرعت طی کرده و تبدیل به یکی از ارکان اطلاعاتی ارتش عراق در ارتباط با مسائل ایران میشود. نگاه وی نسبت به جنگ تحمیلی میتواند نکات بسیار جالب توجهی را به همراه داشته باشد.
السامرایی این کتاب را در پنج فصل تنظیم کرده است. السامرایی این فصلها را «جنگ عراق با ایران»، «بعد از جنگ با ایران تا جنگ با کویت»، «اشغال کویت و جنگ عراق و متحدین»، «صدام و امنیت او در عراق» و «حرکتهای مردمی و مخالفان علیه صدام» نامیده است.وی در مطالب فصل اول به بیان خاطرات و دیدگاههای خود نسبت به جنگ ایران و عراق پرداخته است. السامرایی در قسمتی از فصل اول چنین میگوید: «ساعت 9 روز 5/1/1981 (15/10/1359) لشکر 16 زرهی ایران که از لحاظ سازمانی یک تیپ کم داشت، به اتفاق 2 تیپ دیگر از لشکر 92 زرهی و چند هزار نفر از نیروهای سپاه، حمله برقآسایی را علیه مواضع لشکر 9 زرهی عراق در جنوب غربی اهواز آغاز کردند و موفق شدند ضمن درهم شکستن مواضع این لشکر، حدود 30 کیلومتر به طرف منطقه «جفیر» پیشروی کنند و مواضع لشکر 5 مکانیزه را مورد تهدید قرار دهند.ایرانیها به صورت گسترده اقدام به استفاده از سلاح آب، به منظور زیر آب بردن منطقه جنوب غربی اهواز نمودند و نیروهای ما را در این منطقه به بیطرفی کشاندند. آنها به ایجاد خاکریزهایی به منظور حفظ مواضعشان مشعول شدند، ولی خالی کردن منطقه از نیرو امکانپذیر نبود.»
یا در قسمت دیگری از مطالب همین فصل آورده است: «در سال 1986، چند نبرد پراکنده در منطقه شمالی و میانی صورت گرفت، ولی هیچیک از آنها از اهمیت فراوانی برخوردار نبودند. در این سال کلیه ابزار و امکانات اطلاعات به شخص من و شعبه ایران مرتبط گردید. در سال 1986 یک تحول اساسی در توانمندی نیروی هوایی عراق حاصل شد. هواپیماهای میراژ اف ـ 1 عراق به پالایشگاه نفت اصفهان حمله کردند و برای اولین بار توانستند به صورت موفقیتآمیز آن را بمباران کنند.
👇👇