🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 موقع خداحافظی مجال نبود که تنها باشیم و خداحافظی کنیم. تا سر کوچه بدرقه اش کردم. وقتی از شلوغی و سرو صدای بچه ها و آبجی ها و بقیه دور شدیم، دستش را دراز کرد و گفت:«هوای خودت و بچه ها و خانم بزرگ را داشته باش» دست که دادم، متوجه شدم انگشتر سر عقدمان توی انگشتش نیست! گفتم:«ابوالفضل انگشتر فیروزه ت کو؟» جا خورد. خندید و دستش را از دستم کشید بیرون و گفت:«ای وای! بالاخره فهمیدی؟ نمدنم! توی آموزش گمش کردم. نهفمیدم کجا افتاد. خیلی هم دنبالش گشتم، اما توی بیابونا مگه پیدا مره» سری تکان دادم و گفتم:«دگه انگشتر بختمان رگم کردی، بختمان هم گم مشه» زد زیر خنده و گفت:«ای چه حرفیه!؟ خرافاتی نشو فاطمه. برمگردم مرم یکی دگه مخرم. فعلا که بختمان خوش و خرم در جیک جیک مکنه» 📗 💥💥کتابی دیگر با قلم خانم مریم قربانزاده نویسنده کتاب 🌹کتاب دریادل، دریایی از درد و دل‌های همسرانه و مادرانه خانم فاطمه دهقانی همسر فداکار سردار شهید ابوالفضل رفیعی به قلم مریم قربان‌زاده است. سوژه‌های متنوع، دیالوگ‌هایی با لهجه‌ی مشهدی، ترسیم فضای اوائل انقلاب و شیرینی‌ها و سختی‌های آن زمان، جذابیت این کتاب را چند برابر کرده است.🌹 💥کانال https://eitaa.com/ketabe_khas 💥سفارش در سایت آنی نو👇👇 https://onino.ir/daryadel/