🔴 ننه‌ابراهیم وسط شستن و صدای گریۀ خانم‌ها صدایش را بلند می‌کرد و می‌گفت: «کربلا کربلا، ما داریم می‌آییم.» همین کافی بود تا صدای ما سقف رختشویی را به لرزه دربیاورد. با هم می‌خواندیم: «کربلا کربلا، ما داریم می‌آییم… یا حسین؛ کربلا کربلا، ما داریم می‌آییم… یا زینب.» می‌خواندیم و می‌شستیم؛ می‌خواندیم و می‌شستیم. توی آن وضع دیگر متوجه اشک‌هایم نبودم. هم‌زمان، با دستم می‌شستم، با زبانم می‌خواندم، در دلم با ناصرم حرف می‌زدم و با چشمم گریه می‌کردم........ ✅کتاب حوض خون، روایت کننده رخت شویی زنان اندیمشک در دفاع مقدس که با خون و تیکه های بدن رزمندگان و شهیدان مواجهه میشدند. خاطرات و روایت‌های ۶۴نفر از بانوان اندیمشکی. سفارش در سایت آنی نو👇: https://onino.ir/howskhoon/ کانال# کتاب_خاص👇: @ketabe_khas