در زیست توسعه یافته، لذت است که اصالت دارد. مادر اگر فرزندان کمتری داشته باشد یا اصلا فرزند نداشته باشد، لذت و تمتعش در دنیا بیشتر است. اگر مبنا لذت باشد، عقل حکم می کند بچه دار نشود....
بشری که در زندگی اش لذت اصل باشد، مسئولیت نمی پذیرد. تفاوتی بنیادی در کار است: دنیای توسعه یافته مبتنی بر رهایی و لذت است، و دنیای متدین مبتنی بر تکلیف.
مرد ایرانی ازدواج می کرد که مادری برای فرزندان آینده اش یافته باشد. روایات مربوط به ازدواج، معطوف به چیست؟ معنای ازدواج در دنیای توسعه یافته دچار دگرگونی می شود و همسر تبدیل می شود به همدم قصه های عشقی. دنبال آدمی هستیم که با او گره های دراماتیک و قصه عشقی بسازیم. در نهایت پیدا هم نمی شود.
معمولا همه این ها مربوط به پیش از ازدواج است یا اندکی پس از آن. می گویند: همسران تا شش ماه عاشقانه زندگی می کنند و بعد، پنجاه سال همدیگر را تحمل می کنند! پشت این طنز تلخ، واقعیتی جدی است.
اگر زندگی بشر واقعا مبتنی بر لذت باشد، دلیلی برای فرزند آوری وجود ندارد. همه وجوه زندگی بشرِ توسعه یافته، مبتنی بر تلذذ است.
✍ماجرای فکر آوینی/صفحه ۱۳۷