تحجرگرایی ، بر می‌گردد به نفسانیّت و انانیّت انسان و توقف او در یک مرحله از مراحل سیر و سلوکی که به سوی مقصد باید داشته باشد. نفسانیت شخصی و فردی یا گروهی و ملی و اجتماعی، تفاوتی نمی‌کند. توضیح آن که انسان در سیر و سفرش به سوی مقصد خود، از منازلی باید عبور کند و مراحلی را باید بپیماید؛ این مراحل نه محل تفرّج و تفریح‌اند و نه محل توقف و استیادن، بلکه لازم است این کاروان از این منازل عبور کند و یکی را پس از دیگری پشت سر بگذارد و در هر منزلی نیازمندی‌ها و احتیاجاتش را برآورد و به سمت منزل دیگر به راه افتد. بعضی انسان‌ها، وقتی به این منازل می‌رسند، از آب و هوا و وضع موجود در آن‌ها خوش‌شان آمده و همانجا را مقصد نهایی گمان برده، در همان‌جا متوقف می‌شوند و در نتیجه، هم از بقیه‌ی سفر و سیر در منازل دیگر باز می‌مانند و هم مقصد نهایی و غایت و پایان را از دست می‌دهند، و از برکت رسیدن به مقصد محروم می‌گردند. البته، هر کس به تناسب وضعیتی که دارد و موقعیتی که برایش به وجود آمده است، در منزلی توقف می‌کد و در محل خاصی ساکن می‌شود؛ بعضی در اولین منزل و برخی در منزل دوم و برخی در منزل سوم و …؛ برخی هم همه‌ی رنج‌ها را متحمل می‌شوند منازل را به خوبی طی می‌کنند، ولی یکی به آخر مانده وامی‌مانند و از پا در می‌آیند! مثلاً کافران و مشرکان در همان قدم اول از راه ماندند و متوقف و متحجّر شدند. چیزی که آن‌ها را متوقف کرد، این بود که وقتی با دعوت پیامبر یا پیامبران روبه‌رو می‌شدند، تنها سخنی که داشتند این بود که این مخالف دین آبا و اجدادی ماست. ما پدرانمان را دیدیم که به همین راهی می‌رفتند که ما می‌رویم و ما هرگز دست از این راه نمی‌کشیم!