🧳 نویسنده کتاب داستان صدیقه و پدربزرگش را طوری نوشته است که خواندن کتاب مثل
#رانندگی در یک جاده پر از دستانداز نباشد. جمله اول را که میخوانیم سُر میخوریم تا جمله آخر. این کتاب ۲۰۰صفحهای را اگر سرتان شلوغ باشد در دو روز میخوانید و اگر نباشد، در یک روز. بختیاری، این داستان خوشخوان و روان را برای مخاطب نوجوان نوشته است؛ مخاطبی که قرار است با بخشی از تاریخ کشورش آشنا شود. همینطوری هم نوجوانان از سختخوانی و کتابهای زمخت و سفت تاریخی گریزاناند. پس چه خوب است که تاریخ را لای خوشمزگی داستان بگذاری و به مخاطب بدهی. مثل مادری که برای خوراندن شربت سرماخوردگی به بچهاش، قاشق را مثل فرود هواپیما با خنده و بازی به دهان او نزدیک میکند.
#فاطمه_بختیاری تاریخ مبارزات شهر قم را- نه کامل، بلکه گزیدهای از روزهای پرالتهابش را- در قالب
#داستان_ماجراجویی پدربزرگ و صدیقه به مخاطب نوجوان و سایر کسانی که در سن درک و خواندن این اثر هستند، ارائه میدهد. چطور؟ ساده ساده؛ وقتی داریم از بازار میگذریم و بوی
#سوهان تازه پخته شده به بینیمان میرسد، وقتی در مسافرخانه اتاقی میگیریم، وقتی هلیکوپترها را میبینیم که توی ورزشگاه غَرَوی نشستند، وقتی برف و سرمای قم را میبینیم و سوز هوا در تنمان رخنه میکند، وقتی بین مردمی که در حیاط حرم حضرت معصومه (س) در رفتوآمدند میچرخیم، وقتی شعارنویسیهای روی دیوارها را میخوانیم، وقتی به بیمارستان سری میزنیم و به مجروحی کمک میکنیم، وقتی به گرمابه اکبرآقا میرویم و وقتی میبینیم برای پنهانکردن عکس
#امام_خمینی(ره) و اعلامیههای انقلاب چقدر این شهر به تلاطم افتاده است.
⬇️⬇️⬇️