💯عاشقان سفر در زمان هیچوقت پیش خودشان فکر نمی‌کردند از جنگهای ضاحیه و بتوانند سر از جنگ خندق دربیاورند. آن هم نه توی یک شرایط معمولی، بلکه در بمباران یک مدرسه پسرانه که هیچکس فکرش را هم نمی‌کند کسی زنده بماند چه برسد برود و دالان کشف کند. 📗کتاب «سردار ایرانی» با ماجرای تازه‌ای از ، ما را به دل یک سفر زمان و جنگ و گریزهای سه پسر نوجوان دعوت می‌کند. حامد، حسین و علی، وقتی همه فکر می‌کنند زیر آوار جان داده‌اند، وسط یک دالان عجیبند، دالانی که اتفاقا یک سر ماجرا را به می‌رساند. آقای سید میثم موسویان، با ظرافت به نقش پررنگ ، در جنگهای سی و سه روزه لبنان اشاره کرده‌اند و این بین با اطلاعات ریز و درشتی که در میان دیالوگ‌ها و اتفاقات داستان وجود دارد ما با فضای جنگ‌های ، و هم آشنا می‌شویم. 🔰پدربزرگ حسین، حلقه وصل ما با حزب‌الله است. او مردی است که پسر و عروسش را در جنگ از دست داده و حالا هر بار که پیش حسین می‌آید تا چند روزی را با هم باشند، از خاطرات گذشته، رشادت‌های حاج قاسم و چیزهایی که از او شنیده می‌گوید. پدربزرگ حسین، حرفهای دلنشینی برای گفتن دارد و بعضی فصل‌ها با داستان‌های او همراه می‌شویم تا حسین گره اتفاقاتی را که برایشان پیش می‌آید به کمک درس‌هایی که از پدربزرگش گرفته باز کند. ✅محور کتاب، نوجوانان هستند. سه بچه شیعه‌ای که در دل این ماجرا کم کم به شجاعت و حل مساله قوی‌تری دست پیدا می‌کنند و آخر کار شاید کار را برای طوری سخت کنند که یادش بیاید ارتش حاج قاسم‌ها و عماد مغنیه‌ها تمامی ندارد. 📘کتاب با تصویرگری آقای ، مخاطب را تا آخرین کلمه پای داستان نگه می‌دارد. «سردار ایرانی» که به همت راهی قفسه‌های بازار شده، عرض ارادتی است از جنس کلمه و کاغذ به محضر که دشمن هنوز هم از بردن اسمش می‌ترسد. 📝برشی از کتاب: من از کار حامد و مزخرفات این سعید دیوانه سر درنیاوردم. اما جمله‌ای که سعید به عنوان یک خبر سری به حامد داده بود توی گوشم تکرار شد : «یک سردار ایرانی بزرگ، با روحش، بدنش، عقلش و عاطفه اش و قلبش و تمام وجودش به کمک حزب‌الله آمده.» ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran